دل نوشته ها



سمعک ها بخشی از مشکلات مربوط به

کم شنوایی را رفع می کنند. در کم شنوایی حسی عصبی چندین مشکل وجود دارد که باید حل شود. برخی صدا ها غیر قابل شنیدن اند و برخی دیگر قابل شنیدن اند چون بخشی از طیف صوتی شان شنیده می شود، اما ممکن است به درستی تشخیص داده نشوند، چون بقیه ی قسمت های طیف صوتی شان (مثلاً بخش high frequency) بطور غیر قابل شنیدن باقی می ماند. در فردی با افت حسی-عصبی، محدوده پویایی(DR) یا همان فاصله بین ضعیف ترین صداهای قابل شنیدن (PTA) و بیشترین شدت صوت قابل تحمل(LDL) نسبت به یک فرد سالم، کم تر است. برای جبران این مسئله سمعک باید صداهای ضعیف را نسبت به صداهای بلند بیشتر تقویت کند. بعلاوه، افت حسی-عصبی توانایی فرد در کشف و تجزیه یک فرکانس، در حضور سایر فرکانس ها را کاهش می دهد. و نیز توانایی فرد در شنیدن سیگنالی که سریع ادامه می یابد یا سیگنال متفاوتی که بلافاصله به دنبال آن می آید کاهش یافته است، این کاهش تفکیک فرکانسی و تفکیک زمانی ماسک گفتار توسط نویز را نسبت به یک فرد نرمال محتمل تر می کند.

کمبود شنوایی به این معنی است که شخص مبتلا به افت حسی- عصبی برای ارتباط موثر نیاز به نسبت سیگنال به نویز بزرگتری نسبت به فرد نرمال دارد، حتی وقتی صدا توسط سمعک تقویت می شود. در مقابل، در ضایعه ی انتقالی وقتی صدا از گوش میانی عبور می کند شدت آن کاهش می یابد.

سمعک هوشمند

برای درک اینکه

انواع سمعک ها چه طور کار می کنند باید مشخصات فیزیکی سیگنال ها را درک کنید. این مشخصات شامل: تعداد نوسانات (فرکانس )، زمان صرف شده برای تکرار یک نوسان (دوره )، مسافتی که یک دوره موج در آن تکرار می شود ( طول موج)، مسیری که صوت اطراف مانع منحرف می شود (انکسار)، قدرت یک موج صوتی (فشار یا سطح فشار صوتی )، تجزیه یک صوت پیچیده به اجزای تون خالص در فرکانس های مختلف (طیف)، یا به چند باند فرکانسی (اکتاو، 3/1 اکتاو و یا باندهای بحرانی) و میزان ارتعاش هوا وقتی در معرض یک موج صوتی قرار می گیرد (سرعت و امپدانس).

تقویت کننده های داخل سمعک به 2 نوع خطی و غیر خطی طبقه بندی می شوند. تقویت کننده ی خطی اصوات یک فرکانس مشخص را با مقادیر مشابهی تقویت می کند و مهم نیست که سطح سیگنال چقدر باشد یا چه اصوات دیگری همزمان ارائه شوند. میزان تقویت به صورت نموداری از بهره در برابر فرکانس نشان داده می شود (بهره – پاسخ فرکانسی ) یا به صورت نمودار سطح خروجی در برابر سطح ورودی (منحنی I-O). بیشترین شدت تولید شده توسط سمعک زیمنس به عنوان سطح  فشار صوتی اشباع (SSPL) شناخته می شود. صدایی که از

سمعک فوناک خارج می شود هم در کانال گوش بیمار قابل اندازه گیری است و هم در یک کوپلر کوچک یا شبه گوش ear stimulator)) که حجمی شبیه گوش واقعی دارد.


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


این تکنیک بعضی وعده ها را برای آینده پیشنهاد می دهد به طور خاص مثلا امروزه روش های پیچیده ای برای تغییر فرکانس های سیگنال گفتاری بدون مقابله موثر با کیفیت صدای گفتاری وجود دارد. 
در پایان ظهور سمعک دیجیتال آن را به طور مداوم برای طراحی پیچیده فیلترهای تعدیل پذیری خیلی آسانتر می سازد. روس شماره یک برای کاهش فیدبک می تواند مصرف خوبی از این قبیل فیلترها داشته باشد. روش بعدی همچنین خیلی آسان به وسیله دستکاری دیجیتال بدست می آید پس احتمال این است که در آینده نزدیک یک انفجاری از ابزارهای آنتی فیدبک باشد اطلاعات بیشتر درباره این فبیل ایزار در Agnew ( 1996) می تواند یافت شود. 

انتقال فرکانسی
بیشتر در افراد کم شنوا

انواع سمعک ها یک نقص بزرگ در صدای های فرکانس های نسبت به فرکانس پاین دارند برای بعضی از این افراد کم شنوای فرکانس بالا خیلی بزرگ است چون آنها نمی توانند اطلاعات مفید قسمت فرکانس بالا گفتار را استخراج کنند. زیرا نوسان فیدبک همراه است با کم شنوای این موقعیت بدشانسی حتی اگر گفتاربه طور موثری برای شنیدن تقویت شده باشد می تواند اتفاق بیفتد. 
برای بیشتر افراد با کم شنوایی تدریجی و آستانه های فرکانس بالای dBHz70 یا بیشتر ظاهراً  قسمت فرکانس بالای گفتار هیچ کمکی به بدست آوردن اطلاعات  مفید قسمت فرکانس پایین و فرکانس میانی سیگنال را کاهش می دهد. 

برای این گونه  افراد برابرند که هر شانسی داشته باشند که اطلاعاتی که تنها در قسمت فرکانس بالای گفتار 

سمعک ضد آب وجود دارد دسترس یابند باید به سمت نواحی فرکانس دیگر حرکت کند  دیگر حرکت کند جائیکه شخص بیشتر م تواند صداها را آنالیز کند. این پایه انتقال فرکانسی سمعک است. 
انتقال دو به پایین می تواند از تعدادی قوانین

تنظیم سمعک پیرودی کند. یک تکنیک ساده تعریف و تغییر صدا است برای مثال با ( برش  قله) مشخص نتیجه اعوجاج اینترمدولاسیون اتفاقی را در فرکانس های ور که از فرکانس های سیگنال ورودی از بین رفته اند ایجاد می کند اگر چه شیوع ( گستره) فرکانس ها در یک  طریقه غیرقابل کنترل اتفاق میافتد.


 در روش دوم، فیلتر نشان داده شده طور  اتوماتیک به طوری تطبیق می شود تا هر سیگنالی

نحوه استفاده از سمعک که در یک فرکانس شخص، برای شیراز یک بازه زمانی مشخص مستعد است، مثل نوسان فیدبک، یا زنگ فیدبک زیرنوسانی به حداقل به داقل برسد. در حالی که این فیلتر تطبیق می شود. ممکن است بخشی از سیگنال های مورد نظر را هم حذف کند. اگر سیگنال مورد نظر گفتار باشد کاهش کیفیت در بازه زماین که طول می کشد تا فیلتر تطبیق شود بدیهی است 

کم شنوایی یکی دیگر از مشکلات این روش کنترل فیدبک تطبیقی  این است که هدف کننده فیدبک سیگنال های دوره ای تقویت شده دیگر را نیز حذف می کند مثل اینکه شخص به طور مداوم ست می کند با این حال به نظر می رسد که مزایای این روش مهم و اساسی باشد یک اندازه گیری آزمایشگاهی نشان داد که dB20 بهم افزوده بدون نوسان وقتی که مدار فعال می شود می تواند بدست آید سمعک های تجاری در دسترس که از این تکنیک استفاده می کنند می توانند بهره حداقل dB10 افزایش دهند. 

7.3.4 کاهش فیدبک به وسیله ی انتقال فرکانسی 
نوسان فیدبک اتفاق می افتد اگر صدا

درمان قطعی وزوز گوش در هر بار عبور از حلقه ی فیدبک بزرگتر شود. 
چه اتفاقی خواهد افتاد اگر یک صدایی که بیرون می آید از یک تقویت کننده در یک فاز متفاوتی با صدایی که درون تقویت کننده رفته بودباشد چون سیگنال نشتی بازگشتی به میکروفن در یک فرکانس متفاوتی از سیگنال اصلی خواهد بود دو صورت نمی توانند هم فاز باقی بمانند، و بنابراین نمی توانند بر هم نهی سازنده داشته باشند در نتیجه احتمال فیدبک به طور چشمگیری کاهش خواهد یافت. 
همیشه مشکلات وجود دارد. برای بدست آوردن یک بهره بزرگ بدون نوسان، یک انتقال فرکانسی بزرگ احتیاج داریم این کار کیفیت و/ یا طنین صدای خروجی را تغییر می دهد. این روش برای استفاده در public address سیستم ها توسعه یافته بود و در سمعک ها به طور خلاصه ارزیابی شده است. 


به نظر می رسد این یک راه حل کامل و بی نقضی است اما همچون راه حل های

سمعک چیست دیگر می تواند فقط بهره حداکثر قابل دسترسی را تا محدودی افزایش دهد. برای دستیابی به یک حذف خوب بهره و فاز مسیر غیرعمدی باید با دقت خوبی شناخته شود و تغییرات در این مشخصه ها باید قابل دستیابی باشد دو راه وجود دارد که به این مهم  دستیابیم. 
در روش اول، یک سیگنال آزمایشی (test signal) تزریق می شود یا با یا بدون شکستن زنجیره تقویت اگر این کار هنگامی که شخ کم شنوا سمعک را اتفاده انجام شود سپس در حالی که اندازه گیری انجام می شود شخص یا سیگنال آزمایشی رامی شنود. ( و نه هیچ چند دیگر) و یا سیگنال آزمایشی به عنوان نویز پوششی سطح پایین که در موازایی صدای تقویت شده قرار دارد ظاهر می شود. شدت نمی تواند خیلی پایین باشد یا در غیر این صورت اندازه گیری خیلی دقیق نمی تواند باشد به طور شگفت آوری 

بیماری های گوش داخلی این راه حل در ظاهر پیچیده در سمعک های تجاری برای نقص های شدید و عمیق در چندین سال در دسترس قرار گرفته است. مدار اجازه می دهد بهره قبل از شروع  فیدبک تقریبا dB10 افزایش یابد. سمعک از یک نویز مداوم تقریبا 12 دسی بل زیر سطح شدت گفتار به عنوان سیگنال آزمایشی (test signal) استفاده می کند . مشکل بزرگ آن این است که اگر استفاده کننده از سمعک DR خیلی بزرگی داشته باشد سیگنال آزمایشی شنیده می شود یا حتی آزار دهنده می شود. کمتر احتمال دارد که این در افراد  استفاده کننده از سمعک که

کم شنوایی شدید عمیق دارند مشکل باشد چون این قبیل افراد معمولا یک DR خیلی محدودی دارند، بنابراین کمتر احتمال دارد که آنها سیگنال آزمایشی را بشنوند. 


شاید این سوال برای شما پیش بیاید که

سمعک چیست و مدارات آن چطور است. این بخش چندین مدار پیشرفته در سمعک ها را توصیف می کند. مدارها شامل چندین میکروفن هستند که در بزرگترین جزئیات ملاحظه شده اند. چون آنها بیشترین استفاده ثابت شده را دارند، و ظاهرا بزرگترین پتانسیل برای فراهم کردن بیشترین استفاده را ارائه می دهند. تا چند سال آینده این مدارات خوش بختانه به طور افزاینده در سمعک های تجاری مرسوم قرار می گیرند. 


1-7-

بیماری های گوش داخلی و استفاده از سمعک های مجهز به میکروفن های دایرکشنال و آرایش های چند میکروفنه 
تنها دو راه ثابت شده در افزایش وضوح بالاوجود دارد.یک راه قراردادن میکروفن سمعک  ( یا چندین میکروفن محوری) نزدیک به منبع است. این افزایش سطح از صدای روبرو در مقایسه با صدای منعکس شده و نویز محیطی،  در بخش 3.5 توضیح داده شده است متاسفانه نزدیک تر به منبع قرار دادن یا قرار دادن یک میکروفن نزدیک به منبع همیشه عملی نیست. 
راه حل دیگر اثبات شده استفاده از بعضی از انواع میکروفن دایرکشنال است. میکروفن های دایرکشنال می توانند تنها از یک  میکروفن با دو دریچه ورودی یا بوسیله ادغام خروجی های الکتریکی دو میکروفن برای

تنظیم سمعک یا بیشتر ساخته شده باشد، یک میکروفن یا گروهی از میکروفن ها با بیش از یک دریچه ورودی اغلب به عنوانbeamforming array  یا  microphone array  نامیده می شود. 
آرایش های میکروفنی می تواند  به 2 نوع عریض طبقه بندی شود: آنها یی که ویژگی های دایر کشنالی دارند که از لحظه ای تا لحظه ی دیگر تغییر نمی کند آرایش های ثات (fixed array) و آنهایی که با محیط طوری تطبیق پیدا می کنند که تا حد امکان نویز دریافتی از زوایای خاصی، کاهش یابد آرایش های تطبیقی (adaptivearray)  ( این ها در بخش بعد از این پوشش داده شده است). 


نوسان فیدبک می تواند با استفاده از چندین وسایل الکترونیکی دیگر با احتمال کمتری ایجاد شود یک نکنیک ساده این است که بهره را تنها برای فرکانس ها و شدت های ورودی که نوسان محتمل است کاهش دهیم . تکنیک دوم تغییر فاز پاسخ سمعک است تا اینکه جابجایی فاز که برای نوسان احتیاج بود در هر فرکانسی که بهره کافی برای ایجاد فیدبک وجود دارد اتفاق نیافتد. تکنیک سوم شامل افزودن یک فاز فیدبک درونی کنترل شده ای است که دارای بهره و فاز پاسخ لازم برای کنسل کردن نشت تصادفی حول قالب یا بدنه است .آخرین روش شامل ایجاد فرکانس خروجی متفاوت با فرکانس ورودی است: تکنیک اول و سوم تاکنون در

کاربرد سمعک برای افراد کم شنوا های پیشرفته در دسترس هستند. 
برای افراد با

کم شنوایی شدید یا عمیق در فرکانس های بالا، روش قابل شنیدن کردن مولفه های فرکانس بالای گفتار این است که این مولفه ها به فرکانس های پایین تر انتقال داده شوند.  در حالی که این چنین انتقال فرکانس می تواند توانایی شنیدن را تضمین کند، وماً  وضوح بهتری را تضمین نمی کند، زیرا مولفه های گفتار که به فرکانس پایین تر انتقال داده شده اند، ممکن است با درک مولفه های گفتار اصلی در این محدوده فرکانس پایین تر تداخل پیدا کنند. با وجود این پیشرفت هایی در وضوح گفتار گزارش شده است. 
 بیشتر شکل های پیچیده ی تقویت، که هنوز تجاری مرسوم نیستند شامل افزودن گفتار در مسیرهایی که از یک صدای گفتار به دیگری تغییر می کند، است. این روش ها شامل اغراق ( افزایش زیاد) قله ها و فضاهای بین دو موج در اسپکترام صدای گفتار، طولانی کردن و کوتاه کردن دپرش صداهای خاص، و افزایش میزان تقویت در زمان وقوع یک همخوان است. با اعتبار شواهدی که قبلا بدست آمده بهره حال هیچ کدام از این روش ها افزایش خیلی زیادی در وضوح گفتار در مقایسه با تقویت

سمعک ضد آب مرسوم تولید  نخواهد کرد.


به جز

استفاده از سمعک و میکروفن متحرک که نزدیک منبع قرار گرفته، آرایش های دایرکشنال چند میکروفنه (شامل میکروفن های دایرکشنال) راه بسیار موثری برای افزایش وضوح  در محیط نویزی هستند. تا چند وقت اخیر، میکروفن های دایرکشنال استفاده شده در

نحوه استفاده از سمعک ها آرایش ها ثابت شده بود, بعنی اینکه آنها الگوی جهتی یکسان ( که با پاسخ متقابل نشان داده شده) در همه موقعیت ها داشتند.  این آرایش های ثابت از پردازش کاهنده  استفاده کرده اند که سیگنال ها از دو میکروفن، یا صداهای وارده به دو ورودی یک میکروفن، تفریق می شود تا سیگنال متفاوتی ساخته شود یک پیشرفت اخیر که تجاری و مرسوم شده است آرایش های ثابت افزایشی است که خروجی های چندین میکروفن که بر روی قفسه سینه قرار گرفته اند، به هم اضافه می شوند پیشرفت مهم ابداع آرایش های تبلیغاتی است این آرایش ها ویژگی های دایرکشنالی دارند که با توجه به محل نویز زمینه نسبت به شخص استفاده کننده از سمعک تغییر می کند.

 آرایش های تطبیقی  به طور خودکارمسیر ادغام سیگنال های انتخاب شده به وسیله 2 یا چندین میکروفن را تغییر می دهد تا اینکه بهترین حساسیت را برای صوات که از جهت منابع نویز غالب نزدیک، می آیند ،داشته باشد. چند میکروفنه ها که سیگنال ورودی را فراهم می کنند می توانند در یک طرف سر یا هر دو طرف سر نصب شده باشند. مثل آرایش های ثابت آرایش های تطبیقی در موقعیت هایی که سطح پایین ای از انعکاس صدا وجود دارد، موثرتر کار می کنند.

 مدارات تک میکروفنه برای کاهش نویز خیلی کم موثرند. این مداران از قبیل

 Spectral subtraction , wiener filtering به طور موثری بهره را در هر فرکانس که نسبت سیگنال به نویر (SNR) نسبتا ضعیف است کاهش می دهد. این دو مدار مشترکاً به ارزیابی های جدایی از اسپکترام سیگنال و اسپکترام نویز احتیاج دارند. آنها در اینکه چطور از این ارزیابی ها استفاده می کنند تفاوت دارند، اما بعضی انواع wiener filtering تاثیرات آنیکی یکسان  با بعضی انواع spectral subtraction دارند. اگر چه آنها می توانند راحتی صدا و SNR کلی را افزایش دهند، این مدارات نیتوانند SNR را در هرباند  فرکانسی باریکی افزایش دهند. در نتیجه، هیچ یک پیشرفت مهمی در وضوح گفتار   

کم شنوایی انجام نمی دهند، مگر برای نویزهای زمینه ای غیرمعمول.


به طور متوسط، SNR لازم برای یک سطح مفهوم بودن گفتار افزایش می یابد چون میزان افت حسی – عصبی افزایش می یابد. میانگین SNR مرتبط با افت ملایم حدود dB 4 و در افت شدید حدود dB 10 تخمین زده شده است. اگر نویز در دامنه خود به میزان زیادی نوسان کند، شبیه آنچه برای یک گوینده رقابتی اتفاق می افتد،افت SNR 

سمعک یونیترون در مقایسه با فرد نرمال مشخص تر خواهد بود.
وضعیت در افت های انتقالی خیلی ساده تر است، به نظر می رسد برای ایجاد یک تضعیف ساده صوت؟ 
اندازه گیری های آتیکی : 
اندازه گیری های فیزیکی پایه : 
کمیت های آتیکی فرکانس، دوره، طول موج، انکسار، فشار، سطح فشار صوتی(SPL )، شکل موج و طیف موج باید قبل از سایر بخش ها ی این کتاب  درک شوند.
فرکانس: مدت زمانی است در واحد ثانیه که طول می کشد تا یک موج صوتی به طور تناوبی از فشار مثبت به فشار منفی حرکت کند و به مقدار اولیه برگردد. فرکانس در واحد دور بر ثانیه 

سمعک و یا معمولا hertz  و یا kilohertz محاسبه می شود.
دوره: زمانی که طول می کشد تا یک موج صوتی یک سیکل را طی کند. در واحد ثانیه (s) یا میلی ثانیه (ms) محاسبه می شود. همچنین از نسبت یک بر فرکانس نیز به دست می آید.
طول موج: فاصله ای که یک موج صوتی در طول یک دوره موج طی می کند. برحسب متر (m) محاسبه می شود و نیز از تقسیم سرعت صوت (سرعت صوت در هوا  m/s  345) بر فرکانس صوت به دست می آید. اصوات فرکانس پایین طول موج بزرگ (چندین متر) دارند و فرکانس های بالا طول موج کوچک (چند سانتی متر) دارند. 
انکسار: مسیری که یک موج صوتی توسط یک مانع تغییر می یابد. وقتی صوت به یک مانع مثل سر برخورد می کند، اندازه طول موج در مقایسه با اندازه مانع آنچه را اتفاق می افتد تعیین می کند. اگر مانع بزرگتر از طول موج باشد یک سایه ی صوتی در سمتی از مانع  که دورتر از منبع صوت است ایجاد می شود. (صوت تضعیف می شود )، این قبیل موانع باعث می شوند فشار صوتی در سمت نزدیکتر به منبع افزایش یابد. اصوات با طول موج بیشتر 

قیمت سمعک از مانع بدون تضعیف به آرامی اطراف مانع منتقل می شود. 

 


همچنین ممکن است بخواهیم ویژگی های 

سمعک را به روش استانداردی که نیاز نباشد سمعک روی گوش قرار گیرد، ارزیابی کنیم. عملی نیست که هر وقت می خواهیم سمعک را چک کنیم بخواهیم  فرد به ما کمک کند. و نیز پاسخ اندازه گیری شده از یک فرد به فرد دیگر متفاوت خواهد شد (این اختلاف مربوط به تفاوتهای آناتومی کانال گوش و روشی است که سمعک به گوش متصل شده و به همین دلیل است که توصیه می شود که عملکرد سمعک در کانال گوش هر فرد با آسیب شنوایی به طور فردی اندازه گیری شود).

انواع سمعک ها می توانند به یک شیوه ی استاندارد توسط قرار دادن آنها در یک کوپلر ارزیابی شوند. کوپلر ها حفره های کوچکی هستند که سمعک به یک انتهای حفره متصل می شود و انتهای دیگر شامل یک میکروفون است که به یک صدا سنج (Sound Level Meter) وصل می شود. رایج ترین حفره هایی که در کوپلر ها استفاده می شود دارای حجم 2cm3 است به همین علت کوپلر 2cc نامیده می شود. کوپلرها و متعلقات  پیچیده ترشان، ear simulator(شبه گوش)ها به طور کامل تر در بخش 4.1.1 توضیح داده می شود.

 انواع سمعک ها :

سمعک اساسا یک بلندگوی کوچک است اجزای مهم آن عبارتند از :

  • یک میکروفون برای تبدیل صوت به الکتریسیته.
  • یک تقویت کننده برای افزایش قدرت سیگنال الکتریکی. در این فرایند تعادل صوت 

    سمعک نامرئی نیز تغییر می یابد. معمولا تاکید بیشتری بر high frequency و صداهای خفیف نسبت به low frequency و اصوات شدید دارد.

  • یک بلندگوی کوچک که receiver گفته می شود، برای تغییر الکتریسیته به صوت.
  • یک وسیله ی اتصال تقویت کننده ی صوت به کانال گوش و
  • یک باتری برای فراهم کردن توان (قدرت) مورد نیاز برای تقویت کننده.

میکروفون ها و receiver ها (به طور مشترک) به عنوان مبدل یا ترانسفورماتور شناخته می شوند، چون یک صورت از انرژی را به صورت دیگر تبدیل می کنند.


تکنولوژی میکروفون در 1971 با توسعه ی میکروفون الکترت / FET (در بخش 2-2 توضیح داده خواهد شد) پیشرفت بیشتری پیدا کرد. این مسئله حتی باعث پاسخ های بهتر و سایز کوچکتر شد. در طی دوران ترانزیستور، حجم رسیورها از 1800mm3 به 39mm3 (knowle model FS)  و حجم میکروفون از 5000mm3 به 23mm3 (knowle model TM) کاهش یافت. Egolf خاطر نشان می کند بسیاری از کاهش حجم های رسیور قبل از 1970 روی داد، بنابراین شاید در آینده کاهش زیادی در اندازه رسیورها رخ ندهد.
در ابتدای 1980، سمعک های ITE، آنقدر کوچک شده بودند که بسیاری از قسمت ها درون بخش داخل کانال سمعک قرار گیرند، بنابراین

سمعک ITC ساخته شد. با پیشرفت بیشتر در علم شیمی باتری، بازده تقویت کننده و اندازه ی ترانسفورماتور، در اوایل 1990 کل سمعک داخل کانال گوش قرار داده شد. CIC وارد شد و بالاخره سمعک مخفی شد! این نحوه ی جای گیری سمعک مزایای آتیکی هم داشت، مثل جمع آوری مفید صوت و به کارگیری ویژگی های استحفاظی لاله ی گوش هنگام استفاده از

قیمت سمعک بود، همچنین نویز باد کاهش یافت.
بعضی از پیشرفت های دوران ترانزیستوری عبارتند از:

  •   باتری های روی – هوا این امکان را فراهم کرد تا با نصف حجم قبل همان ظرفیت الکتریکی را داشته باشد.
  •  بهبود عملکرد فیلتر، که سبب شکل دهی پاسخ انعطاف پذیرتر و پردازش صوت در چند کانال شد
  •   پتانسیومترهای خیلی کوچک که به کلینیسین ها اجازه داد تا مشخصات تقویتی مناسبی برای سمعک های خیلی کوچک تنظیم کنند.
  • سمعک های انتقال بی سیم، که حاوی یک رسیور بی سیم است که با فرستنده ای وفق داده می شود که توسط شخصی در مسافت دور از فرد استفاده می شود.
  •  آمپلی فایرهای کلاس D مصرف باتری لازم برای سطح خروجی معین با حداقل اعوجاج را کاهش دادند.(با باتری کمتر خروجی معین را می دادند)
  • شناخت خصوصیات آتیکی قالب ها و earsellها امکان دستیابی به پاسخ فرکانسی – بهره مناسب تر را فراهم ساخت و مشکلات انسداد و فیدبک را کاهش داد اما حل نکرد.
  • استفاده از دو میکروفون در داخل سمعک، به طوری که کاربر می توانست بر حسب نیاز عملکرد دایرکشنال یا غیردایرکشنال را انتخاب کند.)

پیشرفت مهم تری در 1986 که توانست در دوران بعدی مستدل واقع شود، کاربرد مدارهای کنترل دیجیتال و حافظه های دیجیتال در سمعک ها بود. این مدارها جایگزین پتانسیومترها شدند و چون جای کمتری داخل

سمعک ویدکس اشغال می کرد در بسیاری از کنترل ها در سمعک از آنها استفاده شد. این مدارها درمانگران را قادر ساخت تا مشخصات تقویت سمعک ها را با دقت و انعطاف پذیری بیشتری تنظیم کنند. با تولید مدارهای کنترل دیجیتال کاربران توانستند مشخصات سمعک ها را به طریق مناسب و معمولاَ با یک کنترل از راه دور تغییر دهند. سمعک های چند حافظه ای، ITC و CIC ساخته شد.
 


رابطه ی بین spl ورودی و خروجی یک فرکانس خاص اغلب در نمودار (I/O) ورودی – خروجی نشان داده می شود. شکل 1-4 دیاگرام I-O را برای

سمعک نشان می دهد که در تمام ورودی های بالای 85dBspl به صورت خطی عمل می کند. بخش های خطی  دیاگرام I-O خط راست با زاویه ی 450 هستند. چون هر افزایش در سطح ورودی منجر به افزایش مقدار یکسانی در خروجی می شود.

عملکرد یک تقویت کننده ی خطی متاثر از تعداد سیگنال هایی که در زمان یکسان تقویت می شوند، نیست. اگر  سیگنال A، وقتی به عنوان تنها سیگنال ورودی ارائه می شود 30dB تقویت شود، پس حتی اگر همراه چندین سیگنال به طور همزمان  ارائه شود باز هم 30dB تقویت می شود. 
بهره ی تقویت کننده های الکتریکی اغلب وابسته به فرکانس است و بهره سمعک همیشه این گونه است. برای توضیح کامل تر بهره ی تقویت کننده ی خطی لازم است بهره را در هر فرکانسی که در محدوده ی فرکانسی

قیمت سمعک مورد نظر است توضیح دهیم این مسئله به پاسخ فرکانسی – بهره وسیله اشاره می کند و معمولا به صورت گرافیکی نمایش داده می شود. در شکل 1-5 خط ممتد نمونه ای از بهره – پاسخ فرکانسی یک سمعک داخل گوشی را نشان می دهد این نمودار گاهی فقط منحنی بهره گفته می شود.


گاهی اوقات گفته می شود بهره سمعک 30dB است. چنین اظهاری مبهم و به همین دلیل کم ارزش است. ممکن است به بهره در فرکانس هایی اشاره کند که بهره در آن ها بیشترین مقدار است. بهره در سراسر فرکانس های خاصی میانگین گیری می شود یا بهره در فرکانس مبدا. اصطلاح بهره – پاسخ فرکانسی نیز به پاسخ فرکانسی مختصر می شود. این نیز مبهم است، اما معمولا آنچه مهم است طریقی است که بهره با فرکانس تغییر می کند، صرفنظر از اینکه بهره در هر فرکانس چه مقداری دارد. برای مثال خط منقطع در شکل 5-1 نشان می دهیم پاسخ فرکانسی یکسان با منحنی ممتد داریم، چون هر دو منحنی شکل مشابهی دارند، حتی با وجود اینکه در هر فرکانس بهره متفاوتی دارند. می توان دو منحنی نشان داده شده در شکل 5–1 را از یک 

سمعک اینترتون فقط با تفاوت در volume control بدست آورد. برای اینکه یک پاسخ فرکانسی – بهره اطلاعات مفیدی به ما بدهد، آگاهی از شرایط اندازه گیری مهم است، خصوصا وضعیت volume control باید بیان شود.


در هر دو فعل، شکل گذشته ساده و صفت

سمعک oticon مفعولی یکسان میباشد. با اینحال raced نتها در 8 درصد مواقع بعنوان صفت مفعولی ظاهر میشود در حالیکه carried در 52 درصد مواقع بعنوان صفت مفعولی ظاهر میشود. MacDonald و همکارانش در سال 1994 نشان دادند که افعالی مثل raced نسبت به افعالی مثل carried با احتمال بیشتری تولید اثر garden path مینمایند.

نوع آخر از اطلاعات واژگانی مربوط به اطلاعات موضوعی (Thematic) همراه با افعال میباشد. مباحث یک فعل بستگی به ساختاری دارد که در آن میتواند ظاهر

بهترین نوع سمعک شود، اما نقشهای موضوعی یک بحث به رابطه معنایی بین بحث و فعل برمیگردد. بعنوان مثال فعل open  را در جملات ذیل درنظر بگیرید:

                                                                   

   در هر سه جمله، فعل opened نیازمند یک فاعل میباشد: john در 35a ، key در 35b و door در 35c . به لحاظ موضوعی این سه عبارت اسمی نقش های خیلی متفاوتی را بازی میکنند:

 john در 35a یک عامل میباشد (شخصی که در را باز میکند)، key در 35b وسیله میباشد (که استفاده میشود برای باز کردن در) و  door در 35c یک مضمون (theme) میباشد (چیزی که بر آن انجام شده است).

برای آزمایش اینکه آیا اطلاعات موضوعی میتوانند کمک نمایند تا تجزیه گر

قیمت سمعک از garden path ها اجتناب نماید برخی محققین در سال 1994 جملاتی نظیر مثال های ذیل را مقایسه کردند:

                             

فعل examine نیازمند یک عامل بعنوان فاعلش میباشد که فاعل آن باید جاندار باشد. Evidence (یک اسم غیر جاندار)  عامل خوبی برای examine  نمیباشد اما مضمون (theme) خوبی برای فعل میباشد. دسترسی داشتن به این اطلاعات موضوعی جلوگیری میکند از اینکه تجزیه گر ، examined را در 36b بعنوان فعل اصلی در نظر بگیرد و از تولید یک garden path بوسیله 36a اجتناب شود.


Garnsey و همکارانش در سال 1997 همچنین اثر محدودیت های انتخابی بر پردازش جمله را مورد بررسی قرار دادند. بعنوان مثال، برای فعلی مثل understand کلمه snow مفعول مستقیم خوبی مثل کلمه message نمیباشد (جمله32). به همین شکل برای فعلی مثل admit کلمه airplane مفعول مستقیم خوبی مثل کلمه mistake نمیباشد(جمله33). و برای فعلی مثل fear کلمه dress مفعول مستقیم خوبی مثل کلمه tantrums نمیباشد(جمله34). به یاد داشته باشید که understand با بایاس مفعول مستقیم میباشد در حالیکه admit با بایاس مکمل جمله ای میباشد و fear یک فعل بدون بایاس میباشد و با احتمال مساوی 

بیمه سمعک میتواند با مفعول مستقیم یا مکمل جمله ای همراه باشد.

              

Garnsey و همکارانش متوجه شدند که تطابق معنایی بین فعل و NP پس از آن ، اثر garden path افعال با بایاس مفعول مستقیم مثل understand را متاثر نمی نماید. بایاس مفعول افعال بقدری قوی بودند که NP پس از آنها بعنوان یک مفعول مستقیم آنالیز میشد (صرفنظر از اینکه به لحاظ معنایی مطابقت داشت یا نه). جملاتی مثل 32a و 32b همیشه تولید garden path  کردند.

در مقابل، NPهای بعد از افعال با بایاس مکمل جمله ای هرگز

سمعک oticon بعنوان مفعول های مستقیم آنالیز نشدند صرفنظر از اینکه به لحاظ معنایی با فعل مطابقت داشتند یا نه. جملاتی مثل 33a و 33b هرگز تولید garden path نکردند. محدودیت های انتخابی دارای یک اثر دراماتیک با افعال بدون بایاس بودند. جملاتی مثل 34a در قیاس با جملات شبیه 34b تولید garden path  کردند.

قبلا نشان دادیم که اگر شکل 

پیرگوشی صفت مفعولی فعل همانند شکل گذشته ساده آن نباشد منجر به یک جمله garden path نمیشود. حال افعال carried و raced را درنظر بگیرید


حرکات چشم هنگامی که شرکت کنندگان جملات ارایه شده را یکی پس از دیگری بر روی صفحه کامپیوتر می خواندند، و دیگری، خواندن

از کجا سمعک بخرم زمانها برای جملاتی که یک کلمه در یک زمان ارائه میشد (تکنیکی که self-paced reading نامیده شد).

Garnsey و همکارانش نشان دادند که افعال با بایاس مستقیم مثل understand                                 (mary understood the question han no solution) دیده نمیشود.

استفاده تجزیه گر از اطلاعات بایاس فعل یا آزمایشات ERP نیز مورد بررسی قرار گرفته است. همانگونه که در فصل 2 گفته شد انواع مختلفی از پاسخهای ERP با آنومالیهای نحوی (که منجر به تولی P600 میشود) و آنومالیهای معنایی (که منجر به تولید N400 میشود) وجود دارد.

Osterhout در سال 1994 پاسخهای ERP به جملات با

بیمه سمعک مکملهای سببی نظیر مثالهای ذیل را اندازه گیری کرد:

                                             

سه فعل استفاده شده در این جملات از همدیگر متفاوت میباشند:

Hope زیر گروهی است فقط برای یک مکمل جمله ای (نمیتواند مفعول مستقیم بگیرد)

Believe میتواند مفعول مستقیم و یا یک مکمل جمله ای بگیرد اما به سمت یک مفعول مستقیم بایاس دارد.

Charge میتواند مفعول مستقیم و یا یک مکمل جمله ای بگیرد اما به سمت یک مکمل جمله ای بایاس دارد.

Osterhout در جمله 31b یک موج P600 مشاهده کرد (نشاندهنده اینست که شرکت کنندگان یک آنومالی نحوی را تجربه کرده اند). بایاس مفعول مستقیم فعل باعث شد شرکت کنندگان the patient را بعنوان مفعول مستقیم آنالیز نمایند. جملات با افعال hoped  و charged موج P600 را تولید نکردند که احتمالا به این خاطر میباشدکه the patient ابتداً بعنوان یک مفعول مستقیم پردازش نگردید.

تجربیاتی نظیر اینها نشان میدهد که اطلاعات بایاس فعل بوسیله تجزیه گر

سمعک oticon مورد استفاده قرار میگیرد تا تصمیم گیری نماید چه ساختاری را ایجاد نماید. در فصل 2 گفته شد که یک ورودی واژگانی برای یک فعل، محدودیت های انتخابی نیز برای آن فعل دارد.


اطلاعات واژگانی  (Lexical Information)

  ورودی مستقیم به تجزیه گر شامل مجموعه ای از کلمات میباشد که

سمعک بصورت خطی قرار گرفته اند (یکی پس از دیگری). وظیفه تجزیه گر اینست که معین نماید این کلمات از لحاظ سلسله مراتب چگونه بهم مربوط میشوند. متریال واژگانی با حجم بالایی از اطلاعات نه تنها معنایی بلکه Morphosyntactic به سمت تجزیه گر می آیند.

ورودی های واژگانی حاوی اطلاعاتی هستند که هم درباره فریم های زیرگروهای افعال میباشد (یعنی مباحثی که یک فعل میتواند داشته باشد) و هم درباره اینکه چگونه افعال خاص اغلب بوسیله انواع خاصی از مباحث دنبال میشوند. ساختار جمله 7b اینجا تکرار میشود اما با از

کجا سمعک بخرم محتوای نحوی متفاوت:

                                 

جمله حاوی یک ابهام ساختاری لوکال میباشد:

The problem میتواند مفعول مستقیم understood باشد و یا فاعل یک جمله واره جدید. با استفاده از minimal attachment ، تفسیر مفعول مستقیم بطور اولیه ترجیح داده میشود اما این مسئله وقتی که به کلمه had میرسیم منجر به garden path  میشود.

ابهام لوکال در جمله 30 ، بناچار ناشی از این واقعیت میباشد که فریم زیرگروه برای understood اجازه یک مفعول مستقیم همچنین یک مکمل جمله ای را میدهد. افعال دیگر مثل think متفاوت میباشند و به مکملهای جمله ای اجازه میدهند (Mary thinks she know the truth) اما اجازه مفعول های مستقیم را نمیدهند (Mary thinks the truth).

علاوه بر این محدودیت های فریم زیرگروه، ورودی واژگانی برای یک فعل حاوی اطلاعاتی درباره اینست که مباحث احتمالی فعل بیشتر چه مواردی است. بعنوان مثال ، هم understand و هم  admit مفعول مستقیم یا مکملهای جمله ای میگیرند اما مفعول مستقیم برای understand مرسوم تر است در حالیکه مکمل جمله ای برای admit مرسوم تر است.

Garnsey و همکارانش در سال 1997 داده های 

کلینیک سمعک وسیعی از افعال را تحت عنوان Verb’s argument Bias توسعه دادند که حاوی اطلاعاتی درباره اینکه کدام مباحث فعل مرسوم تر هستند. آزمایشات در این مطالعه از دو تکنیک مختلف برای اندازه گیری دشواری استفاده کردند:


یک توضیح خیلی ساده برای این مسئله

سمعک اینست که ساختار نحوی به لحاظ سایکولوژیکی یک واقعیت غیر قابل انکار میباشد. یادآوری دسته ای از کلمات که به لحاظ نحوی بهم مرتبط میباشند راحتتر می باشد.

فرضیه آلترناتیو دیگر اینست که یادآوری در آزمایشاتی مثل موردی که شرح داده شد، فقط بوسیله ساختار نحوی نمیباشد بلکه بوسیله روابط معنایی (Semantic) که بین کلمات وجود دارد نیز میباشد بنحویکه از مثال دوم، معنایی قابل برداشت میباشد ولی در مثال اول نه. آیا افراد قادر به تخمین روابط نحوی در غیاب معنی میباشند؟ مصرع آغازین شعر Jabberwocky نوشته Lewis Carroll در سال 1872 را در نظربگیرید:

 

وقتی که شما زبان Jabberwocky را میشنوید یا میخوانید (این زبان شامل شبه کلماتی هستندکه در فریم های نحوی گرامری قرار گرفته اند) نمیتوانید چیزی متوجه شوید اما روابط نحوی ای را میتوانید حدس بزنید حتی ممکن است شما درباره اینکه این کلمات واقعا چه معنی میدهند هیچ ایده ای نداشته باشید. در یک مطالعه، از fMRI جهت بررسی فعالیت مغز در افرادی که به گفتار با و بدون معنی و با یا بدون قواعد نحوی گوش میکردند استفاده کردند، جملاتی همانند مثالهای ذیل:

                                 

مطالعه نشان داد که هنگامی که ورودی پردازشی شامل روابط نحوی (مانند جمله 3a و 3b ) میباشند در مقایسه با لیست کلمات ساده (مانند جمله 3c و 3d )، مناطق خاصی از مغزدر کورتکس فرونتال تحتانی چپ بطور انحصاری بکار گرفته میشوند.

این آزمایش و آزمایشات بسیار دیگری که فعالیت  مغز را در طی

حساسیت شنوایی پردازش مغز بررسی میکنند، مشخص کرد که پردازش نحوی نه تنها دارای واقعیت سایکولوژیکی میباشد بلکه دارای همبستگی های سایکولوژیکی ویژه نیز میباشد. تحقیقاتی که پتانسیل های وابسته به رویداد (ERP) را بررسی میکنند اجزایی را کشف کردند که بطور ویژه مربوط به پردازش نحو میباشند که برخی از آنها بطور مختصر در فصل 3 مورد بحث قرار گرفت. دو مورد از این اجزاء شامل ELAN (Early Left Anterior Negativity) و LAN (Left Anterior Negativity) میباشد. در هر دو این اجزاء، در جملاتی که به لحاظ نحوی ناهنجاری وجود دارد، افزایش Negativity دیده میشود. ELAN خیلی زودرس تر میباشد     

سمعک استخوانی (حدود 200-150 میلی ثانیه پس از شروع ناهنجاری) و یک پاسخ به ساختار نحوی میباشد که قابل پیش بینی نمیباشد همانند مثال 4a در مقایسه با 4b :


 سپس بحث میکنیم که چطور مطالعه ابهامات ساختاری باعث روشن شدن چگونگی اعمال تجزیه گر میشود و در نهایت، انواع مختلفی از اطلاعات را در نظر میگیریم که تجزیه گر میتواند

سمعک استخوانی برای تعیین روابط نحوی بین کلمات بکار برد.

 

واقعیت سایکولوژیکی ساختار نحوی

پردازش جمله شامل بازیافت ساختارهای ذهنی انتزاعی بر مبنای فقط دانش زبانی شنونده میباشد چراکه سیگنال بخودی خود شامل هیچ نوع اطلاعاتی درباره نحو نمیباشد. در نوشتار، کاما و نقطه گذاری ها مشخص میکنند که عبارات کی شروع میشوند و کی تمام میشوند، در گفتار، عروض (Prosody) گاهی اوقات اطلاعاتی را درمورد انواع خاصی از سازه های نحوی دربردارد (درباره این موضوع بعدا بحث خواهد شد). اما برای اغلب موارد، واحدهای نحوی

بیمه سمعک ( از subject NPs تا Predicate VPs و هرچیزی که بین ایندو قرار میگیرد) همانند آنچه که در سیگنال هستند، نامگذاری نمیشوند. ما هنوز هم فکر میکنیم که شنونده (و خواننده) بطور سیستماتیک هنگام پردازش جملات، ساختار نحوی را محاسبه مینمایند. اما چطور ما همچین چیزی را میدانیم؟

آزمایشات اولیه ای که بر روی درک

خدمات سمعک جمله مطالعه میکردند ارزیابی کردند که چطور پردازش جملات، عملکرد در کارهای شناختی دیگری همچون حافظه و درک را متاثر مینماید. در این نوع آزمایشات از فرد خواسته میشدکه لیستی از کلمات را حفظ نماید و یا به لیستی از کلمات که در نویز ارائه میشوند گوش کنند و محققین بررسی میکردند که تحت شرایط متفاوت چه مقدار از عملکرد آسیب می دید. در یک آزمایش در سال 1950 (Miller & Selfridge) مقایسه کردند که چطور مردم لیست کلمات شبیه مثال ذیل را حفظ می نمایند:

یافته سیستماتیک در آزمایشاتی نظیر مثال فوق، این بود که یادآوری مجموعه کلمات غیرساختاری همانند 50 کلمه مثال اول به مراتب سخت تر از مجموعه کلمات ساختاری همانند50 کلمه مثال دوم بود. درصد بیشتری از کلمات ساختاری نسبت به کلمات غیرساختاری فراخوانده شدند.


 

جهت فهم پیام منتقل شده توسط جمله، شنونده بایستی 

سمعک واحدهای ساختاری که بیانگر معنی مورد نظر میباشند را بازسازی نماید. در فصل 5 عنوان شد که گوینده، نمایشهای ذهنی اجزاء را ایجاد مینماید یعنی مجموعه ای از کلمات که به لحاظ نحوی بهم ارتباط دارند. همانگونه که در فصل 6 بحث گردید شنونده، دانش زبانی و اطلاعات موجود در سیگنال اتیکی را برای بازسازی یک نمایش فنولوژیکی بکار میبرد که بعدا برای بازیابی مجموعه آیتم های واژگانی (lexical) از واژگان درونی استفاده میشود. شناسایی روابط نحوی (Syntactic) بین دو مجموعه لغات دریافتی، قدم اساسی بعدی میباشد که در نهایت منجر به بازیابی معنی اصلی مورد نظر گوینده میشود. بازیابی ساختار یک جمله (که مورد بحث این فصل میباشد) کاری است که بر عهده پردازشگرساختاری (Structural Processor) یا تجزیه گر (Parser) میباشد.

مروری بر عملکردهای پایه ای نحو(Syntax) به فهم عمل تجزیه گر کمک خواهد کرد:

ساختارهای پایه ای را ایجاد میکند.

جملات ساده را پس از ترکیب، به جملات پیچیده تبدیل مینماید.

اجزای تشکیل دهنده جملات را از یک موقعیت ساختاری به موقعیت دیگر انتقال میدهد.

تجزیه گر، نیازمند شناسایی اجزای اصلی جملات میباشد (اجزایی همچون مسند و مسند الیه، عبارات قیدی و .) و فقط زمانی قادر به انجام این کار میباشد که بتواند جملات پیچیده 

محافظ گوش ضد آب را به عبارات ساده تر تجزیه نماید و همچنین قادر به شناسایی اجزایی باشد که حرکت داده میشوند و آنها را با فواصلی (Gap) که در پس موقعیت های ساختاری اصلی آنها قرار دارند، متصل نماید.

در بخشهایی که در ادامه می آید به لحاظ psycholinguistic توضیح داده میشود که چگونه تجزیه گر، ساختار را در طی پردازش جمله تشکیل میدهد. ما در ابتدا به پرسش واقعیت سایکولوژیکی ساختار جمله می پردازیم و شواهدی را بر این ادعا فراهم میکنیم

تجویز سمعک که عباراتی که جملات پیچیده را تشکیل میدهند بصورت واحدهای منفرد پردازش میشوند.


- تعداد نرونها و نیز سیناپس‌های محتمل بین نرونها، از عصب هشتم به قشر شنوایی، افزایش می‌یابند. این تعداد در عصب شنوایی 30000 فیبر و در قشر مغز، بیش از 10 میلیون نرون می‌باشند. 
5-9- تقاطع‌های متعددی، رشته‌های راست و چپ، ساقة مغز و قشر را به هم مرتبط می‌کنند. 
6-9- سیستم عصبی شنوایی آوران، در سیستم بر انگیزانندة مشبک، اجزائی دارد. 
7- سیستم شنوایی وابران، بر عملکرد راه شنوایی آوران، تاثیر می‌گذارد. 
10- الکتروکوکلئوگرافی شامل دو پتانسیل حونی (برانگیخته شده توسط صدا) و پتانسیل عمل مربوط به عصب هشتم می‌باشد (compound action .p) 
- دو پتانسیل حونی عبارتند از SP , CM.
CM اولین بار توسط wever, Bray در تجربیات کلاسیک نروفیزیولوژی شنوایی و 50

درمان کم شنوایی با سلول بنیادی سال قبل، ثبت گردید. (wever & Bray)و از آن به بعد به صورت گسترده‌ای در مجموعة ABP، مورد مطالعه قرار گرفت. 
11- CM یک پتانسیل AC است که از شکل موج محرک و نیز ارتعاش غشای قاعده‌ای متابعت می‌کند. (لذا از واژة میکروفونیک) استفاده می‌شود. CM هیچگونه زمان نهفتگی ندارد و همراه با ارائه محرک، آغاز می‌شود. از سلولهای موئی بر می‌خیزد و حداقل در حون طبیعی، از سلولهای موئی خارجی OHCها، منشا می‌گیرد. در ثبت خارج حونی، مثلاً در پرومونتوری یا داخل مجرای گوش خارجی 

انتخاب سمعک CM، فعالیت سلولهای موئی خارجی در قسمت قاعده از غشای قاعده‌ای را نشان می‌دهد. 
مکانیسم‌های که برای تولید CM معرفی شده‌اند، 1- شتاب حرکت سلول‌های موئی،  2- جابجایی غشای قاعده‌ای،  3- فعالیت پتانسیل گیرنده که در راس سلولهای موئی متعاقب خم شدن استریوسیلیا ایجاد می‌شود، محرک تک قطبی (Rare یا Cond) موثرترین تحریک برای بر انگیختن CM است، در صورتیکه با ارائه متناوب این هر دو محرک (محرک متناوب)، CM حذف می‌شود. 
12- SP (پتانسیل تجمعی) یک پتانسیل DC است که پس از ارائه یک تن مداوم (continuous Tone) یا محرک آتیکی گذرا، نظیر کلیک یا تن

التهاب گوش بدست ایجاد می‌شود. این پتانسیل انعکاس خواص غیر خطی حونی است. 


پاسخ‌های بر انگیخته، مستقیماً به هماهنگی

مراقبت از شنوایی زمانی فعالیت عصبی، وابسته‌اند. هنگامی پاسخ‌های برانگیخته شنوایی به بهترین وجه، ایجاد می‌شوند که پتانسیل عمل یا (پتانسیل سیناپتیک) تقریباً به صورت همزمان از تعدادی نرون در یک منطقة آناتومیک معین بدست آید. اگر منطقة محدودی از نرون فعال شود، تجمع فضایی (spatial summation) برای محیط‌های پتانسیل خارج سلولی، برای تعدادی نرون کم خواهد بود. 
به همین ترتیب هنگامی که یک پتانسیل سریع ایجاد می‌شود، تجمع زمانی Temporal summation کاهش خواهد یافت. 
بنابراین وقتی نرون‌ها بیشترین پاسخ را دارند که تغییرات ولتاژ گسترش یافته و از نظر زمانی طولانی‌تر شده در نرون رخ دهد. 
ویژگیهای فضایی و زمانی فقط به فعالیت عصبی بین غشایی در منطقة بدنة سلول Cell body مربوط می‌شوند، (انتقال سیناپسی) اما در انتشار پتانسیل عمل در طول آکسونها این پدیده‌ها

انتخاب سمعک مهم نیستند. 
8- نرون‌ها براساس ساختمان و عملکرد، متمایز می‌شوند. در عصب شنوایی و ساقه مغز پنج گونه نرون وجود دارند. این نرون‌ها عبارتند از: 
هرمی    Pyramidal:
اختاپوسی    octopus:
کروی     globular:
ستاره‌ای    Stellate:
کروی    Spherical:
الگوهای پاسخ این سلولها:
Pauser
onset
Primary – like with Notch
Chopper
Primary Like
9- هفت دلیل برای پیچیدگی سیستم شنوایی:
1-9- فیزیولوژی حونی حاصل تداخل پیچیدة خواص متابولیک و بیومکانیکال حون است. 
2-9- خیلی از هسته‌های سیستم شنیداری، نظیر، هسته

پیرگوشی حونی، هسته زیتونی برجستگی تحتانی Inferior colliculos از نظر ساختاری خیلی پیچیده هستند، و هر کدام از اجزا متعددی، تشکیل شده‌اند. 
3-9- ارتباط‌های متفاوتی بین انواع نرون‌های ساختاری – عملکردی وجود دارند. 
مثلاً نرونهای bushy , chopper, stellate یا Primary Like , (Sperical) اختاپوسی و onset 


اصول آناتومی فیزیولوژی در پاسخ های بر انگیخته
1- dipole» محیط الکتریکی اطراف سلول است که با قطبیت 

سمعک اتیکن منفی در یک سو و قطبیت مثبت در سوی دیگر، ایجاد می‌شود. 
پتانسیل مثبت باعث انتشار فعالیت عصبی (انتقال عصبی) می‌گردد. 
2- مفهوم Volume conduction در درک نروآناتومی و نروفیزیولوژی AER مهم است. پاسخ‌های برخاسته از اعماق مغز، از محیط پیچیده‌ای که از مواد گوناگونی تشکیل شده است می‌گذرند و توسط الکترودها دریافت می‌شوند. این مواد عبارتند از مایع، بافت مغز، استخوان و پوست. 
3- عوامل چندی به ثبت پتانسیل‌های برانگیختة شنوایی تاثیر می‌گذارند: 
- مکان قرارگیری الکترودها نسبت به محیط الکتریکی 

سمعک هوشمند زیمنس یا dipole.
- قرارگیری جغرافیایی (جهت قرارگیری) نرون‌های فعال شده.
- ویژگیهای فضایی Spatial و زمانی Temporal در جریان الکتریکی برخاسته از نرون‌ها.
- تمایز ساختاری و عملکردی نرون‌ها.
4- براساس مکان قرارگیری الکترود: پاسخ‌های الکتریکی در صورتیکه توسط الکترودهای که نزدیک به منشا پتانسیل هستند یا اصلاً در آن منطقه واقعند ثبت شوند، پاسخ‌های near field نامیده می‌شوند. و پاسخ‌هایی که با الکترودهای دورتر (مثلاً در ABR) ثبت می‌شوند، پاسخ‌ها (farfield) هستند. 
افزایش فاصله بین الکترود و منشا پتانسیل دو تاثیر به AEP دارد. 
الف) کاهش Spatial Resolution 
ب) کاهش قابل توجه دامنة پاسخ.
5- وقتی دو دایپل کنار هم هستند، الکترود دور یک قله ایجاد می‌کند اما اگر الکترود نزدیک‌تر شود، دو قله ایجاد خواهد شد. 
6- قرار گیری ژئومتریک geometric orientation نرونهای فعال شده به نقش اساسی در انتقال سیگنال الکتریکی Volume Conduction ایجاد می‌کند. بر این اساس و بر مبنای یافته‌های Lorente de No 1947 دو گونه میدان پتانسیل داریم:
Closed field: دندریت‌ها هم سو نیستند. پتانسیل منتقل نمی‌شود. 
Open field دندریتها هم سو هستند، پتانسیل منتقل می‌شود. 
7- ویژگیهای فضایی Spatial و زمانی Temporal در جریانهای 

قیمت سمعک اتیکن  مربوط به هر نرون، در ایجاد پاسخ برانگیخته، نقش ایفا می‌کنند. 


معمولاً پاسخ P300 وقتیکه

سمعک استارکی بیمار به محرک oddball توجه نشان می‌دهد، دامنة بزرگتری دارد، پاسخ P300 به صورت یک موج بزرگ (با دامنة   20 تا 5) که معمولاً سومین جزء مثبت در محدودة زمانی ms300 است بدست می‌آید دامنه و زمان نهفتگی P300 براساس شرایط اندازه‌گیری می‌تواند تغییر کند. حتی غیاب محرک نیز می‌تواند به تولید و ایجاد P300 منتفی شود. 
30- در اواسط 1970، NaaTanen هنگام کار و تحقیق با P300 دریافت که پاسخی 

انواع سمعک ها نسبت به محرک نادر وجود دارد که ارتباطی با توجه بیمار ندارد. کشف MMN در 1975 رخ داد. با استفاده از یک پروتکل ارائه محرک دایکوتیک، از بیمار خواسته شد، بعضی تن‌ها را که به دو گوش ارائه می‌شود، فراموش کنند، و به یک محرک نادر oddball یا انحرافی در یک گوش توجه کنند، - محققین نتیجه گرفتند، که اصوات deviant حتی آنها که توجهی بدانها نشده بود، یک موج منفی در منطقة 100 تا 200 میلی‌ثانیه ایجاد نمودند هنگامیکه شکل موج مربوط به محرک استاندارد از شکل موج مربوط به محرک انحرافی کم می‌شد،

سمعک فوناک موج منفی آشکارتر می‌گشت. به این پدیده (Difference wave) می‌گوییم. 
31- منشا MMN، در قشر مغز، لب گیجگاهی و لب فرونتال و نیز از مناطق زیر قشری دانسته شده است. 
32- شاید MMN، دقیق‌ترین اندازه‌گیری objective پردازش شنوایی در سیستم عصبی مرکزی است. 
33- MMN در نوزادان و اطفال تا بزرگسالان و در جمعیت‌هایی نظیر بیمارانی با مشکلات پردازش شنیداری، اختلالات یادگیری، بیماریهای عصب – روان شناختی، الکلیسم، HIV، بررسی شده است. 


پاسخ P300 و سایر پاسخ‌های درون‌زای دیگر، بواسطة وابستگی‌شان به متن محرک، stimulus Context بدست می‌آیند و نه بواسطة Stimulus factors این پاسخها نیز بواسطة ویژگیهای توجهی فرد Subject attention Characteristics بدست می‌آیند و نه بواسطة ویژگیهای فرد subject Characteristics 
28- روش یا پارادئیسم رایج برای ثبت پاسخ‌های P300 شامل ارائه سیگنال‌های هدف oddball است. سیگنالی که در شرایط معمول ارائه می‌گردد، در بیشتر زمان تست ارائه می‌شود، اما هر از گاه یک محرک متفاوت، در بین این سیگنالها، ارائه می‌گردد. به این معنی که، یک سری مثلاً 5 یا 6 محرک شناخته شده (مثلاً تن برست Hz1000) ارائه می‌شود، و سپس به صورت غیرقابل پیش‌بینی یک محرک متفاوت 

انتخاب سمعک یا (oddball) (یک تن 2000 هرتز) ارائه می‌شود. محرک oddball، ممکن است همانند مثال از نظر فرکانس متفاوت باشد یا اینکه ویژگیهای دیگری نظیر شدت یا زمان متفاوت باشند. در محرکهای گفتاری ویژگیهای ظریف‌تر (نظیر شروع گفتار، یا تفاوتهای تولیدی می‌توانند مطرح باشند. اصلاً ممکن است محرک oddball، عدم وجود محرک مورد انتظار باشد. از لغت high Probability برای توصیف محرک

پارگی پرده گوش معمول استفاده می‌شود. 
در صورتیکه محرک oddball را infrequent» Rare»، Task significant» Probe» یا Target» هم می‌گوییم. بنابراین، محرک هدف Target قابل پیش‌بینی نخواهد بود، (با احتمال زیاد و اغلب). با استفاده از مثال بالا، اگر در 50 درصد موارد محرک 2000 ارائه شود و در 50 درصد موارد دیگر محرک 1000 هرتز، در آن صورت محرک 2000 هرتز را نمی‌توان odd، infrequent یا Rave نامید. 
معمولاً محرک هدف، در 10 تا 20 درصد زمانها، رخ می‌دهد. 
29- ALR هنگامی که بیمار

استفاده از سمعک در حالت توجه خاص به محرک نیست بدست می‌آید ولی در صورتیکه از او خواسته شود به محرکهای oddball توجه خاص داشته باشد، P300 به دست خواهد آمد.


مثلا مشاهده امواج ABR مشخص می کند که شکل موج های طبیعی ABR امواج اصلی خود را هر ms1 (یعنی   یا 1000 هرتز) بعلاوه یک موج با فرکانس آرام با فرکانس 100Hz ( ) نشان می دهند. روش صحیح این است که هر چقدر کمتر، فیلتراسیون انجام گیرد تا از امکان ایجاد اعوجاج

سمعک اینترتون در زمان نهفتگی امواج یا ایجاد اجزایی از پاسخ که آرتیفکت واقعی محسوب می شوند، کاسته نشود. 
تنظیمات وسیع تر فیلتر در هنگام جمع آوری داده ها، در صورتیکه دستگاه، اجازه فیلترینگ دیجیتال را بعد از جمع آوری داده ها بدهد. اگر چه امکان artifact rejection مرسوم، ممکن است فرآیند معدل گیری بواسطه وجود نویزهای تصفیه نشده، کمتر شود. 

چرا فیلترینگ در ارزیابی AER ضروری است؟ 
فیلترینگ روشی است برای افزایش امکان تشخیص

قیمت سمعک ویدکس سیگنال (AER) در حضور نویز زمینه الکتریکی. نویز در این جا به عنوان هر فعالیت الکتریکی که توسط الکترودها ثبت می شود و البته پاسخ برانگیخته شنیداری نیست، تعریف می شود. (نویز ممکن است مربوط به خود بیمار یا مربوط به منابع خارجی باشد). به صورت نظری، می بایست نویز با محتوای فرکانسی ای که با محتوای فرکانسی پاسخ AER متفاوت است، قبل از معدل گیری از فعالیت الکتریکی کلی که توسط الکترودها ثبت شده، خارج گردد(فیلتر شود). معدل گیری از فعالیتی که بیشتر متضمن پاسخ باشد تا مجموعه فعالیتهای انتخاب نشده، موثرتر است. 
هدف اصلی فیلترینگ کاهش یا حذف فعالیتهای الکتریکی است که پاسخ محسوب نمی شوند، اما محتوای فرکانسی مشخص و ثابتی دارند. نمونه ای از این نویز الکتریکی، منطقه فرکانسی EEG است که زیر 30 هرتز واقع شده است، (شامل امواج دلتا، تتا، آلفا، بتا).

قیمت سمعک هرگاه که میسر باشد، انرژی الکتریکی در منطقه 05/0 تا 30 هرتز از پاسخ AER حذف می گردد. این منطقه فرکانسی شامل نویز الکترودرمال (Hz5 تا 01/0) و بخشی از منطقه فرکانسی پتانسیل های مربوط به حرکت (در حدود Hz 50 تا 05/0) نیز هست. 


سوم: روش سوم برای کاستن از تاثیرات نامطلوب آرتیفکت بر ثبت پاسخ های AER استفاده از تکنیک Artifact Rejection 

حساسیت شنوایی می باشد.در گذشته این کار می بایست توسط آزمایشگر انجام می شد. او با مشاهده مداوم سیگنال EEG می بایست هر گاه احساس کرد سیگنال با آلودگی ناشی از آرتیفکت همراه است، فرآیند معدل گیری را متوقف کند. این روش چون توجه آزمایشگر را معطوف این مسئله می نمود البته زمان بر بود و گاهی قبل از آنکه آزمایشگر اقدام کند آلودگی رخ داده بود، توصیه نمی شود.
امروزه این فرایند به صورت اتوماتیک در اغلب دستگاه ها انجام

بیمه سمعک می شود. ساده ترین صورت آن، تنظیم حساسیت آمپلی فایر است. هر سیگنالی که توسط الکترودها دریافت شده و از یک ولتاژ از قبل تعیین شده، بیشتر باشد، به قسمت معدل گیری سیگنال فرستاده نمی شود. این یک روش مناسب برای حذف منابع آرتیفکت با ولتاژ بالا از فرآیند معدل گیری است. 

تنظیم فیلتر 
انرژی طیفی Ecochg و ABR از زیر 100 هرتز تا 1000 هرتز است. بنابراین کسب این پاسخ ها به تنظیم فیلتر 1500 تا 30 یا 3000-30 نیاز دارد تا فعالیت EEG کلی زیر 30 هرتز عبور داده نشود، و در پاسخ دخالت نکند و طیف انرژی فوق الذکر نیز باقی بماند. اما در AMLR در افراد بالغ بزرگسال انرژی در گستره 20 تا 40 Hz است. معمولا پاسخ های با زمان نهفتگی طولانیتر و دارای انرژی فرکانس پایین هستند. (زیر 30 هرتز)
محاسبه تعداد امواج در ثانیه در شکل موج AER یک راه

سمعک چیست دستی برای برآورد محتوای فرکانسی پاسخ است. 


Rejection : یک ویژگی ضروری در دستگاه های الکتروفیزیولوژی شنوایی، توانایی آنها در مشاهده فعالیت الکتریکی است که به آنها وارد می شود. فعالیت الکتریکی که توسط الکترودها ثبت می شود، مجموعه ای از EEG، AER ، و تداخلات 

سمعک استخوانی الکتریکی ناخواسته است که قبل از فیلتراسیون و معدل گیری ثبت می شوند. حتی در این مرحله هم ورودی به CMR و تقویت می رود. مشاهده سیگنال EEG، که معدل گیری نشده است می تواند ما را از وجود آرتیفکت ناشی از حرکت بیماری آرتیفکت نروماسکولار، تداخلات الکتریکی 60 هرتز، یا تداخلات فرکانس بالای دیگر، مطلع کند. از طریق شاخص artifact rejection که در دستگاه تعبیه شده نیز می توان به وجود این آرتیفکت ها پی برد. مشاهده بصری سیگنال EEG روش بهتری است تا بتوان نوع تداخل و نیز احتمالا منبع آن را تشخیص داد. 
آرتیفکت در ثبت AER، یعنی فعالیت الکتریکی که بخشی از پاسخ محسوب نمی شود، و نمی بایست در آنالیز پاسخ دخالت داده شود. آرتیفکت ممکن است الکترومگنتیک باشد و

خدمات سمعک خاستگاه آن منبع خارجی باشد (و نه بیماری) (مثلا هدفن ها یا وسایل الکتریکی) یا اینکه الکتروفیزیولوژیک بوده و خاستگاه آن خود بیمار باشد. نظیر پتانسیل های نروماسکولار که به حرکات بیمار مرتبط هستند. سه راه برای کاستن از تاثیرات منفی آرتیفکت در ثبت پاسخ های AER پیشنهاد شده است: 
اول: اولین و مهمترین راه، تعیین خاستگاه

از کجا سمعک بخرم آرتیفکت و حذف آن است. مثلا اگر یک جعبه x-Ray منشا این مزاحمت باشد با خاموش کردن آن مشکل حل خواهد شد. 
دوم: هنگامیکه حرکات زائد بیمار، منشاء آرتیفکت نروماسکولار است، به بیمار داروی خواب آور داده او را می خوابانیم و پس از آن تست را به آسانی انجام می دهیم. روش دیگر تعدیل عوامل مربوط به تست نظیر، تنظیم های فیلتر، آرایش الکترودی، تعداد جاروب ها می باشد که راهکارهای عملی مربوط به این اقدامات در فصول بعدی ذکر شده است. 


 این پدیده اساسا یک فرایند تفاضل subtraction است. به این ترتیب فعالیت هایی که در دو الکترود یکسان هستند، حذف خواهند شد (بازپس زده خواهند شد). مثلا اگر دو الکترود inv و noninv را در نزدیکی هم قرار دهیم (مثلا روی پیشانی)، پاسخی جز یک خط

سمعک صاف ثبت نخواهیم کرد. در حقیقت همه فعالیتها AER توسط هر الکترودی ثبت می‌شود و سپس از طریق CMR حذف می گردد. ولی هنگامیکه یک الکترود در بالای سر و دیگری در نزدیک گوش واقع شود پاسخی که در هر الکترود ثبت می شود اصلا یکسان نیست، و تفاوت قابل توجهی دارد. معمولا اجزاء اولیه ABR دارای قطبیت مع هستند. تفاضل فعالیتی که در الکترود لوبول ثبت شده از فعالیت الکترود پیشانی (فرق سر)، نه تنها تداخلات نویزی را کاهش می دهد بلکه بر دامنه بعضی از امواج ABR می افزاید. 
با یک الکترود جمجمه ای (cephalic) (که در جایی روی سر واقع شده) و یک الکترود

کلینیک سمعک غیرجمجمه‌ای (noncephalic) تداخلات مربوط به هر کدام، حذف می شود، و تنها پاسخ از طریق الکترود جمجمه ای به دست می آید. هنگامیکه اجزای اولیه ABR تجمع نمی یابند، که یک کاستی محسوب می شود، هیچ پس زدن سهوی اجزای پاسخ رخ نخواهد داد که خود یک مزیت محسوب می شود. 
کارآیی CMR معمولا بر حسب نسبت خروجی آمپلی فایر (فعالیت الکترکی که پس از تقویت بدست می آید) تنها با یک ورودی (بدون مزیت فرآیند تفاضل)

تجویز سمعک به خروجی آمپلی فایر با دو ورودی همسان به دست می آید. 

کارایی CMR = 

معمولا نسبت CMR بیش از 10000 است و معنی آن این است، که فعالیتی که به صورت یکسان توسط دو الکترود، ثبت می شود، (به عنوان تداخلی الکتریکی)، 10000 بار کمتر از دامنه فعالیتی است که توسط الکترود noninverting ثبت می شود. معمولا این نسبت به صورت dB بیان می شود که در مثال بالا نسبت 10000 بار معادل 80 دسی بل خواهد بود. نسبت   برابر 10dB ،   برابر 20dB و   برابر 40dB خواهد بود.
 


بنابراین تفاوتهای شکل موج های دو یا سه آرایش الکترودی را می توان به عوامل مربوط به نیمکره ها، CNS، ربط داد. و نه به مداخلات گوش یا تفاوتهای قرارگیری آرایش، با توجه به سوی تحریک. 

جعبه الکترود: Electrod Box
این جعبه که الکترودها به آن وصل می شوند

باتری سمعک معمولا به آمپلی فایر مرتبط هستند. گاهی اصلا خود آنها پری آمپلی فایر محسوب می شوند. معمولا هر جعبه حداقل سه جک (jack) دارد. یکی برای الکترود noninverting (یا مثبت یا فعال) یکی برای inverting (مرجع) و یکی برای الکترود زمین (common) در این صورت یک کانال وجود دارد. ممکن است سیستم دو کاناله باشد، که دارای 5 یا 6 جک خواهد بود. این جک ها در یک دو یا بیشتر ردیف مرتب می شوند و گاه به شکل سر هستند. 

تقویت الکتروفیزیولوژیک:
معدل دامنه موج ABR V، 5/0 میکروولت است. (یک دوم ، یک میلیونیوم ولت) لذا می بایست امواج ABR قبل از پردازش،‌ تقویت شوند. لذا بهره می بایست صد هزار برابر باشد. این میزان 

تجویز سمعک بهره برحسب dB بیان می شود و مثلا صدهزار برابر معادل 100 دسی بل است. دو ویژگی در آمپلی فایر تاثیر مستقیم به ثبت موفق پاسخ های AER دارد. اولی امپدانس ورودی است که یعنی مقاومت در برابر عبور جریان متناوب، بخصوص مقاومت در ورودی آمپلی فایر – در حالت مطلوب، امپدانس ورودی آمپلی فایر در حد و یا بالاتر از امپدانس الکترود در ثبت AERاست. 

Common Mode Rejection (CMR)
CMR یک ویژگی و یک عملکرد حیاتی در آمپلی فایر است. این پدیده مفهوم مهمی در درک این مطلب است که چگونه یک ولتاژ نسبتا کوچک در میانه انواعی از سیگنالهای فراوان تشخیص داده می شود. 
دو الکترود در نقاط مختلف روی سر گذاشته می‌شود (مثلا در خط وسط بالای پیشانی، Fz و لوبول) که هر کدام مقدار معینی از فعالیت الکتریکی را که در آن

سمعک منطقه وجود دارد، ثبت می کند. تقویت کننده تفاضلی که در اغلب دستگاه های AEP دیده می شود، قطبیت ولتاژ ورودی الکترود Inverting را مع می‌کند، و آن ولتاژ را به ورودی الکترود noninverting می افزاید.


 (لوبول کنترالترال یا Fz-Ac) آرایش الکترودی اپسی لترال (Fz-Ai) موج I تا V را بوضوح ایجاد خواهد کرد و تشخیص موج I را تسهیل خواهد نمود. (موج I در آرایش اپسی لترال بوضوح وجود دارد 

پارگی پرده گوش و در آرایش کنترا لترال وجود ندارد). تفاضل دیجیتالی شکل موج بدست آمده از آرایش کنترالترال از آرایش اپسی لترال، یک شکل موج افقی (اشتقاقی) ایجاد خواهد کرد. استفاده از الکترود inverting به صورت غیرجمجمه ای (noncephalic) (که یک الکترود مرجع واقعی خواهد بود) مبانی الکتروفیزیولوژیک معینی دارد و گاهی اوقات برای تشخیص یا مشاهده با وضوح بیشتر بعضی از امواج انتخابی کاربرد دارد. 
جایگاه الکترودها در ثبت AMLR در سالهای اخیر، شاهد تغییراتی

قیمت سمعک بوده است. قبلا تنها برای الکترود noninverting از جایگاه خط وسط midline استفاده می شد ) Cz یا  (Fz . اخیرا برای ثبت AMLR از جایگاه های متعدد جمجمه ای (فرق سر) برای قرار دادن الکترودهای noninverting استفاده می شود. امادر مورد الکترود inverting، بعضی محققین به ثبت AMLR از طریق آرایش دو کاناله ادامه می دهند. در این آرایش یک الکترود مشترک  noninverting در خط وسط قرار می گیرد، و الکترودهای inverting روی گوش همسو و ناهمسو نسبت به محرک، قرار می گیرند. این آرایش برای افزایش مداخلات متفاوت از گوش همسو و ناهمسو، انجام می شود. 
با تکنیک چند الکتروده (multiple scalp electrode) (یعنی الکترودهای noninverting  روی Fz، C5 و C6) سعی می شود، مداخلات همان سویی در مقابل دگرسویی با ارتباط دادن دو  الکترود، کاهش یابد. به این ترتیب که سیم الکترود inverting از هر گوش، به

باطری سمعک یک Jumper  متصل می شود، که به ورودیهای الکترود inverting به آمپلی فایر وصل می شود. نتیجه ایجاد یک مرجع متوازن برای برابر کردن مداخلات گوشها در هر کدام از آزمایشهای الکترودی جمجمه است.


الکترودهای کانال گوش: (Ear Canal Electrodes)
رایج ترین نوع آنها، tiptrode است. مجموعه ای که از هدفن و الکترود است. الکترود از یک فوم (پلی اورتان) که با یک پوشش نقره ای پوشانده شده، تشکیل می شود. معمولا تیوب مربوط به آن 250 میلی متر است. بخش نقره ای tiptrode در دو سایز وجود دارد. (13 و 10 میلی متر) سایز کوچکتر (ویژه اطفال) برای خیلی از کانال های کوچک (کانال های گوش ن) مناسب است. در کاربرد tiptrode هیچگاه از ژل یا paste استفاده نمی کنیم زیرا مشکل ساز است. 
الکترود پرده تمپان tympanic membrane electrode به نوک الکترود اندکی 

قیمت سمعک اتیکن ژل می گذاریم و البته این نکته مهم است که حتما ژل باشد. چون paste  بعد از مدتی (چند دقیقه) سخت می شود و به سطح پرده می چسبد. معمولا امپدانس بین الکترودی خیلی پایین نیست (>5 to 10 kohm) زیرا نمی توان سطح TM را برای نصب الکترود روی آن آماده کرد. 

الکترود سوزنی زیر پوستی: Subdermal needle electrode
این الکترودها دو مزیت به همراه دارند: 1 – ثبات در زمان طولانی ثبت AEP 2 – ثبات در امپدانس بین الکترودی 
این الکترودها از platinium iridium ساخته شده اند. الکترودهای سوزنی

قیمت سمعک یونیترون سه فایده اساسی دارند: 1 – بواسطه اینکه نیاز به آماده سازی پوست نیست، کاربرد آنها سریعتر است. 2 – این التکرودها در کل طول مدت آزمون های AEP از الکترودهای دیسکی بسیار با ثبات تر هستند. 3 – امپدانس بین الکترودی به اندازه کافی پایین است و متوازن است اگر چه زمان زیادی برای صاف کردن موضع نصب الکترود صرف نشده است. 

الکترود trans tympanic membrane: قبل از قراردادن سوزن الکترود توسط اوتولوژیست توسط (89%) phenol پرده تمپان بی حس می شود. 

آرایش الکترودی: electrode arrays
از ترکیب دو سری الکترودهای ثبات،

قیمت سمعک آرایش الکترودی (montage) ایجاد می شود.
 در ABR یک آرایش الکترودی تک کاناله توصیه می شود (لوبول اپسی لترال یا Fz-Ai) در بعضی موقعیتها نظیر انجام ABR از طریق BC اضافه کردن یک کانال دوم برای تشخیص بهتر موج I، توصیه می شود. 


الکترودهای Ear Clip: در این نوع الکترود دو صفحه یا دیسک به یک ابزار فنری شکل متصل هستند و هر دیسک در یک سوی نرمه (لوبول) قرار می گیرد. مقداری ماده هدایت کننده (Condueting) (نظیر ژل، کرم یا paste) روی دو سطح لوبول قرار می دهیم و بعد الکترودها را روی این ماده می گذاریم بواسطه فشاری که ف وارد می آورد، این الکترودها ثابت می شوند و نیازی به چسب نیست،

سمعک اینترتون این الکترودها مزایای متعددی دارند: 1 – دامنه AP در الکترودکوکلئوگرافی یا موج I در ABR، 30 درصد نسبت به هنگامیکه الکترود روی ماستوئید قرار می گیرد، افزایش می یابد. 2 – برای ثبت ABR از طریق BC، قرارگیری الکترود روی لوبول فاصله بین الکترود و ویبراتور استخوانی را افزایش می دهد و در نتیجه از آرتیفکت الکتریکی کاسته می شود. 3 – بواسطه فشار قابل توجهی که از الکترودها به سطح پوست اعمال می شود و نیز بخاطر دو برابر بودن سطح تماس الکترودها امپدانس بین الکترودی پایینی به دست خواهد آمد. 4 – در کاربرد این الکترودها به چسب برای نگاه داشتن آنها روی پوست نیازی نیست. 5 – در صورتیکه در حین تست، الکترودها (مثلا توسط کودکان)

سمعک استارکی کشیده شوند، جایگذاری مجدد انها ساده و مطمئن است. 6 – می توان آنها را بارها و بارها مورد استفاده قرار داد و هزینه را کاهش داد. 
الکترودهای یکبار مصرف: ابتدا برای استفاده در برنامه های بیماریابی نوزادان، طراحی شدند. منطقه Disc آنها نسبتا کوچک است (حدود 20 تا 25 میلی متر) سه مزیت بر آنها مترتب است: 1 – نیاز به استفاده از ژل هادی نیست. 2 – نیاز به چسب نیست. 3 – به کنترل عفونت کمک می کند چون یکبار مصرف است. 
کاستیهای آنها عبارتند از: 1 – قیمت 2 – محدودیت در

سمعک زیمنس موارد به کار رفته در آنها. (انواع آلیاژ در آنها در دسترس نیست)


 (C4 روی نیمکره راست

سمعک یونیترون ، و C5 روی نیمکره چپ) – روش قدیمی که در آن الکترود Noninverting روی خط وسط Middline قرار می گرفت. (Fz یا Cz) به نظر می رسد فعالیت هر منطقه قشری شنوایی (راست یا چپ) یا نیمکره غالب را در موارد بدی عملکرد قشری یکطرفه منعکس می نماید. 

انواع الکترودها و کاربرد آنها:
کاربرد الکترودها یک عامل تکنیکی است که در موفقیت ارزیابیهای الکتروفیزیولوژیک 

سمعک هوشمند زیمنس  بینهایت مهم است. 
مهمترین اهداف و نکات در این مورد عبارتند از:
1 – ثبات جایگذاری الکترودها در بین افراد مختلف.
2 – جایگذاری صحیح آناتومیک 
3 – مقاومت بین الکترودی پایین (کمتر از 5000 اهم)
4 – امپدانس بین الکترودی متوازن (تفاوت بین الکترودها، کمتر از 2000 اهم)
5 – اتصال مطمئن تر و با ثبات در حین آزمایش. 
6 – حداقل ناراحتی و عدم وجود احتمال خطر برای بیمار 
کاربرد الکل برای تمیز کردن پوست نوزادان مورد تردید است چون احتمال جذب آن از طریق پوست و راهیابی به جریان خون وجود دارد. 
عواملی که در عوارض پوستی ناشی از استفاده از ژل و past دخیل هستند، عبارتند از: وجود کلسیم (کلسیم کلراید)، تماس طولانی مدت با مواد (بیشتر از 6 ساعت) و سن (احتمال رخداد در کودکان بیشتر است).
الکترودهای Disc: الکتروهای موسوم هستند که از ابتدای انجام AEP به کار رفته اند. در دو اندازه بالغین و کودکان وجود دارند (10 و 6 میلی متر) و از فات و آلیاژهای فی ساخته شده اند. فهایی نظیر طلا، نقره، یا نقره ای که با کلرید نقره (Agcl) پوشانده شده است. سیم های 1 تا 5/1 متری به این الکتروها وصل می شوند وامکان طولانی تر کردن این سیم ها هم وجود دارد اما

سمعک ویدکس باید توجه داشت که این مجموعه (الکترود و سیم) در یک محیط آزمایشی الکتریکی، نقش آنتن را ایفا می نمایند و طولانی تر شدن آنها امکان دریافت تزاحم های الکتریکی ناخواسته را افزایش می دهد. 


این روند انقدر متداول است که هیچ کس درباره پیچیدگی آن فکر نمی کند و این

سمعک روان شناسان زبان هستند که این مسائل را بررسی و مطالعه می کنند.
در روند رمز گذاری، یک ایده (چیزی که پنهان است و موجودیت فیزیکی قابل رویت ندارد) به یک ماهیت فیزیکی(سیگنال گفتاری) تبدیل می شود. از سوی دیگر در روند رمزگشایی، شنونده سیگنال فیزیکی را رمزگشایی می کند و همان ایده را دوباره کشف می کند. سیستم زبانی پلی بین ایده و گفتار برقرار می کند و امکان ارتباط بین این دو را فراهم می سازد. این سیستم صدا و کلمات را ارائه می کند و ساختارهایی می سازد که این اصوات و کلمات را به جملات تبدیل می کند.
سیگنال گفتاری و درک زبانی
سیگنال تنها ارتباط فیزیکی بین گوینده و شنونده است. سیگنال گفتاری باید برای شنونده اطلاعات کافی داشته باشد تا ساختارهای پنهان و بدون موجودیت فیزیکی را که مدنظر بوده دریافت و قابل درک سازد. 
شکل  4-1 موج یک سیگنال گفتاری را نشان می دهد. مرز بین واژه ها با خطوطی نشان داده شده است. دقت کنید که این مرز سکوت نیست و ممکن است حاوی صدای زمینه بوده باشد.
در سیگنال آتیک ارائه واجی حذف می شود، ارائه واجی مشخصه بخش پنهان و بدون ماهیت فیزیکی است که قبلا مطرح شد. ایده و همان بخش پنهان از واحد های واجی مجزا ساخته شده است: همخوان و واکه، سیلاب، واحد های ریتمیک رده بالاتر مثل کلمات پروزودیک. اما سیگنال فیزیکی متفاوت است. در سیگنال آتیک بخش های پنهان دیگر با هم همپوشانی ندارند و کلمات با هم می آیند. شنونده یک سیگنال فیزیکی پیوسته و احتمالا نویزی را دریافت می کند که باید رابطه آن را با بیان واجی مدنظر گوینده پیدا کند. مکانیسم های پردازش ذهنی باید دستور زبان و واژگان شنونده را به کار گیرند تا یک سری بیان های زبانی را کشف کنند. این پروسه های ذهنی توسط عملکرد های نوروفیزیولوژیک که به منظور درک گفتار تخصصی شده اند انجام می گیرد.
درک بیان زبانی بر پایه محرک سیگنال گفتاری، نیازمند این است که شنونده، صلاحیت زبانی داشته باشد. دانش زبانی برای هر فردی لازم است تا بیان واجی سیگنال گفتاری را بازسازی و درک کند. بدون دانش زبانی مسلما هیچ چیز قابل درک نخواهد بود. برای مثال سگ ها خوب ارتباط برقرار می کنند، اما دانش زبانی ندارند، وقتی گفتاری می شنوند، می توانند سیگنال آتیک مرتبط با اسم خود را شناسایی کنند، اما فقط در همین حد و نه فراتر.
حیوانات چگونه منظور ما را متوجه می شوند؟ از تون صدا، حرکات بدن و نگاه ها. اما برای انسان فهم جمله بسیار پیچیده تر است: سازماندهی اصوات و کلمات و در نهایت جمله از دانش زبانی.
 


موضوع دیگر که پیش بینی می تواند کرد این است که اصوات مرکب با تعداد بیشتر اجزا غیرکودک 

سمعک اینترتون شده در هارمونیک ها دیسپارچ هایی دروه ای عصبی را بر می انگیزاند که،  متناسب با فاز کوک فرکانس BEAT است و همچنین متناسب با اختلاف در فرکانس بین اجزا اصوات تحریک شده هستند. مطالعات قبلی نیز این دو پیش بینی را مشاهده کرده بودند. پاسخ عصبی در منطقه A1 یک نوع بوزینه که توسط یک مجموعه اصوات هارمونیک با میزان غیرکوک شدگی اندک در ویا نزدیکی BF جهت اعصاب بدست آمده است که اغلب نسبت به اصوات مرکب با هارمونیک های کوک شده پاسخ های افزایش یافته تری ایجاد می کند . با این حال الگوی یک زمانی پاسخ هنگامیکه در هارمونیک نهم 9th غیرکوک شدگی وجود داشته باشد نسبت به دیگر اجزا سیگنال وجود خواهد داشت . به علاوه AEP ثبت شده از تیغه فوقانی منطقه A1 یک

سمعک استارکی مشابهتی مثل ORN در انسان که برانگیخته شده با اصوات هارمونیک که مقداری جزء غیرکوک شده دارند دیده میشد (شکل 8.10 ).
 
 این اطلاعات موازی ، پیشنهاد می کند که پاسخ های عصبی ثبت شده در حیوانات ممکن است یک افق برای درک مکانیسم فیزیولوژی برای درک ارگانیزیشن سیستم شنیداری براساس ارتباط هارمونیک حاصل کند . برای افزایش پاسخ عصبی بدست آمده از این جزء غیرکوک شده منطقی به نظر می رسد که این افزایش برای نورون هایی با BF متناسب با جز غیرکوک شده وجود خواهد داشت . با این حال افزایش پاسخ و تغییرات در الگوی دیسپارچ شده توسط مجموعه غیرکوک شده هم دیده می شوند حتی هنکامیکه فرکانس جز غیرکوک شده متناسب با نورون نباشد . بنابراین در حالیکه پاسخ های غیراختصاصی مدوله شده ممکن است کشف غیرهارمونیک بودن را نشان دهند ولی این قضیه نمی توند درک افتراق را براساس غیرهارمونیک بودن اصوات را توجیه کند . درک افتراق یک جز غیرکوک

سمعک شده از مجموعه هارمونیک یک نوع خاص از فرمنت شنیداری را ایجاد می کند که آن هم براساس غیرهارمونیک بودن است . به طور تیپیکال دو یا چند مجموعه یک سیگنال مثل اصوات گفتاری را می توان برای این هدف استفاده کرد . چندین مدل و تئوری برای چگونگی افتراق اصوات براساس اختلاف FO پیشنهاد شده است .


نوروفیزیولوژی : مدل حیوانی از هارمونیک بودن و غیرهارمونیک بودن اصوت 
مطالعات اندکی برای درک گروهبندی همزمان اصوات براساس هارمونیک بودن

سمعک نامرئی در حیوانات از دیدگاه پروسه عصبی انجام شده است . یکی از مطالعات مهم انجام شده از پاسخ های بدست آمده از IC پرنده چین چیلا به اصوات مرکب هارمونیک با FO برابر با فرکانس 250 یا 400 هرتز بوده است . این تن مرکب هم به صورت IN-TUNE و هم به صورت جزئی Mistuned با تغییرات حدود 12 – 3 % تغییر نوسان می کرد ارائه می شد به طور کلی اجزا طیفی ین اصوات مرکب همگی درون مناطق پاسخ دهی تحریکی نورون ها مورد مطالعه قرار می گرفتند . اصوات مرکب هارمونیک با جزء کم MISTUNE  دیسپارچ های همزمان یک زمانی را بر می انگیزاند. در حالیکه پاسخ به صورت کلی در پاسخ به مجموعه مرکب کوک شده IN-TUNE،  غایب شده بودند (شکل 7.10).

دوره ی این دیسپارچ ها به طور کاملا معنی داری با دوره BEAT مطابقت داشت و متناسب

سمعک فوناک با اختلاف بین فرکانس بین اجزا مجاور وجود داشت . الگوی زمانی این دیسپارچ ها و به طور حیرت انگیزی توسط میزان غیرکوک شده صدا مدوله شده بود . الگوی دیسپارچ زمانی ایجاد شده توسط این اصوت مرکب همچنین مرتبط با یک افزایش کلی در شلیک های عصبی بود بنابراین این موضوع به صوت موازی با درک مفهوم POP-OUT اجزا غیرکوک شده در شنوده های انسانی رفتار می کرد / مطابقت داشت . 
ظهور الگوهای دیسپارچ یک زمانی به صورت زیاد مستقل از ارتباط بین فرکانس اجزا MISTUNE و BF پاسخ نورون های بود . نهایتا نویسنده نشان داده است که مزیت کلی دیسپارچ نورون های IC توسط تغییرات نسبی در سطح یک جز واحد، تنها اگر یک جز صدا از یک مجموعه مرکب هارمونیک نسبت به دیگر اجزا خارج شده باشند مدوله می شوند. این اطلاعات ها با مشاهدات سایکواتیک مطابقت داشت به این نحو که اجزا در تن های مرکب هارمونیک به طور کلی به صورت انفرادی دریافت نخواهند شد . برخلاف IC الگوی دیسپارچ یک زمانی فیبرهای اعصاب شنیداری اختلاف ناشی از MISTUNE صدا را تشخیص نمی دهند و یک FO و فرکانس ثابت ناشی

سمعک استارکی  از صدای مرکب را منعکس می کنند بنابراین نقش مهم ساختارهای مرکزی شنیداری برای درک غیرهارمونیک بودن را پیشنهاد می کند . براساس این مطالعه یک فرضیه منطقی این است که پالس های عصبی برانگیخته شده توسط اصوات مرکب هارمونیک با یک مقدار جزئی Mistuned به نسبت اصوات مرکب هارمونیک کوک شده، پاسخ های افزایش یافته تری ایجاد می کنند . و این مرتبط با درک مفهوم POP-OUT از جز غیرکوک شده می باشد. با این حال یافته های سایکواتیک که صوات مرکب هارمونیک را از غیرهارمونیک کشف می کنند زیاد هستند به این نحو که طیف هارمونیک های غیرکوک شده با زنش ناشی از فعالیت بین اجزا کناری درون یک فیلترشنوایی واحد همبستگی دارد . 


نوروفیزیولوژی : مطالعات انسانی هارمونیک و غیرهارمونیک بودن اصوات :
بهبود اجزای زودرس - دیروس ERP که توسط تن های مرکب برانگیخته شده ،

سمعک فوناک هنگامیکه یک Mistuning جزئی از هارمونیک ها در تن مرکب وجود داشته باشد اتفاق می افتد . بعلاوه با تفریق ERP بدست آمده از هارمونیک های مرکب از ERP های بدست آمده از حرکات غیرهارمونیک یک جز منفی را ایجاد می کند که به عنوان   ORN  :Objective Related Negativity : نام می برند . که جز با اجزا اصلی P2 , N1  همپوشانی دارد . ORN تحت شرایطی که فرد به صورت غیر اکتیو گوش می دهد ظهور می کند لذا یک مکانیسم بیش توجهی برای درک غیرهارمونیک بودن اصوات را در نظر می گیرند . ORN تحت شرایطی که فرد به صورت فعال گوش می دهد مثل زمانیکه باید دو صدا را بشنود یعنی اعلام کند که یک صدا را شنیده یا دو صدا،  تقویت می شود . یک اجزا شبیه ORN هنگایکه اختلاف حدود چهار SEMITONE  

سمعک زیمنس بین FO و واکه ها وجود داشته باشد . ایجاد می شود . افزایش اجزا دیررس ERP ( پتانسیل مداوم ) متناسب با درک هارمونیک غیرمتجانس به عنوان صدا متمایز که در مجموعه هارمونیک ها با MISTUNED طولانی مدت از نظر دیوریشن،  دیده می شود را  به عنوان رکروتمنت در پروسه عصبی به عنوان پایه ای برای  درک تفکیک اصوات بکار می رود . افزایش ORN در پروسه فعال شنیداری دیده می شود و در شرایط PASSIVE دیده نمی شود . مثل" هنگامیکه یک نوع MISTUNED کم در حدود 2% در هارمونیک ها وجود دارد . به طور موازی مدت شنیدن در جدا کردن شی شنیداری کم می شود . این یافته ها نشان می دهد که جدائی اصوات براساس مکانیسم قبل توجهی و توجهی است . 
در حالیکه اجزاء زودرس ERP تولید شده توسط اصوات غیرهارمونیک را،  به منبع

سمعک اینترتون درون شکم فوقانی تمپوران نسبت می دهند منابع تولیدی دیگر ERP ها و نیز مکانیسم و مکان تولیدی در تجمع اصوات هنوز به صوت مبهم باقی مانده است . 


 این مسئله ممکن است حتی اگر هیچ پاسخ تحریکی به نویز برست وجود نداشته باشد، رخ دهد زیرا پوشش رو به جلوی پاسخ به تون BF حتی زمانیکه فرکانس های پوشاننده خارج از منطقه ی پاسخ تحریکی نورون باشد، دیده می شود.
پردازش های گروهبندی و جداسازی اصوات همزمان: 
دو نشانه ی مهم که توسط دستگاه شنوایی برای گروهبندی اجزاء صوتی بکار می روند عبارتند از

سمعک فوناک شروع همزمان و هارمونیک بودن. برعکس جداسازی ادراکی اجزاء صوت توسط ناهمزمانی شروع محرک (SOA) و غیر هارمونیک بودن رخ می دهد. نشانه های ضعیف تری نیز برای جدایی درکی وجود دارد که شامل تفاوت طیفی و جدایی فضایی عناصر صوت است. این نشانه ها یکدیگر را به شیوه سینرژیستیک تقویت می کنند. از نظر آماری احتمال اینکه اجزاء صوتی دو منبع متفاوت با هم آغاز و پایان یافته یا ارتباط هارمونیک داشته باشند اندک است.
گروهبندی و تفکیک  براساس هارمونیک بودن و غیرهارمونیک بودن اصوات : 
هنگامیکه یک جز سیگنال در یک مجموعه تن هارمونیک، خارج از این هارمونیک

سمعک استارکی قرار گیرد ( معمولا بیشتر از 3% ) به عنوان یک تن جدا و خارج از مجموعه شنیده می شود . تشخیص غیرهارمونیک بودن توسط مفهوم beat یا زنش بهتر درک می شود خصوصا" در هارمونیک های بالاتر . زنش را به عنوان مدولاسیون دامنه در پوش زمانی محرک ناشی از Mistuning(خارج از کوک شدن)  حاصل می شود . آستانه تشخیص این عدم توازن با افزایش عدم توازن از 3% تا 16% و زمان محرک بیش از 50 میلی ثانیه کاهش می یابد . تفاوت بین F0 بین دو واکه همزمان و تن های هارمونیک مجموعه ، درک جدایی ، تمایز و تشخیص تن را افزایش می دهد . 
به طوری که صحت تشخیص به عنوان تابعی از اختلاف بین F0 بین واکه های

سمعک یونیترون همزمان و تن های هارمونیک وقتی که به اندازه یک نصف تن افزایش می یابد بهبود می یابد و سپس برای اختلاف های بیشتر F0 بدون علامت می شود .


پتکو و همکاران 2007 دریافتند که در A1 ماکاک، نورونها در طول فواصل

سمعک زیمنس سکوت در تون BF پاسخدهی نداشتند اما اگر همزمان با فواصل سکوت، نویز برست ارائه شود، پاسخ می دادند و این پاسخ تفاوت چندانی با ارائه تون ممتد بدون نویز مسدود کننده نداشت. آنها چند نوع نورون شناسایی کردند که الگوی پاسخ آنها به این محرکات متفاوت بود. مشخص شد نورونهایی که الگوی پاسخدهی پایدار به تونها دارند، وقتی فواصل سکوت با نویز پر می شد همچنان پاسخ می دادند. اما نورونهای دارای پاسخ فازی به گذراها (شروع و پایان محرک)، وقتی فواصل سکوت با نویز پر می شد دیگر به آغاز و پایان سکوت پاسخ نمی دادند. بعلاوه شبیه سازی فعالیت عصب شنوایی توسط محرکات نشان داد این پدیده، پایه ی مرکزی دارد زیرا پاسخ های محیطی عمدتا توسط نویز برست موجود در فواصل سکوت ایجاد می شوند و پاسخ آنها با القای توهم همخوانی ندارد.
اگرچه گربه ها و ماکاک ها شواهد رفتاری القای شنوایی را نشان می دهند اما در طول ثبت الکتروفیزیولوژیک

سمعک اینترتون مطرح شده در مطالعات فوق، رفتار حیوان پایش نشد پس نمی توان ارزیابی مستقیمی از ارتباط میان الگوی پاسخ عصبی و ادراک فراهم کرد. البته این مطالعات از وجود مناطق عصبی مرتبط با این پدیده در قشر شنوایی حمایت می کند. مکانیسم های پیش توجهی زمینه ساز الگوی پاسخ عصبی در توهم امتداد صوت، ممکن است مشابه مکانیسم های جدایی جویبار شنوایی باشد. مطالعات سایکوآتیک نشان می دهند جدایی جویبار و توهم امتداد صوت ممکن است مکانیسم های مشترکی داشته باشند. مثلا غیاب 

سمعک یونیترون پاسخ فازی به آغاز تون پس از فاصله ی سکوت ممکن است به دلیل پوشش رو به جلو توسط پاسخ قبلی به نویز موجود در درون سکوت باشد.


نوروفیزیولوژی: مطالعات انسانی تداوم القا شده/توهمی شنیداری
یکی از چند مطالعه ی نوروفیزیولوژیک در زمینه ی القای شنوایی از MMN بعنوان شاخص فیزیولوژیک استفاده کرده است. از محرکات استاندارد 500 هرتزی استفاده شد که یا ممتد بودند یا در قسمت میانی توسط فواصل سکوت 40 میلی ثانیه ای قطع می شدند. محرکات انحرافی از تونهای منقطع ساخته شدند اما فواصل سکوت با برست نویزهای باندگذر پر می شد. طیف نویز یا در منطقه ی فرکانسی تون قرار داشت و توهم تداوم صوت ایجاد می کرد یا از نظر فرکانسی بسیار متفاوت بود و توهم ایجاد نمی کرد. MMN وقتی محرک انحرافی ممتد و استانداردها

فواید سمعک منقطع درک می شدند (یا برعکس) نسبت به زمانی که هر دو ممتد یا هر دو منقطع درک می شدند، بزرگتر بود. این یافته ها نشان می دهد رمزگذاری عصبی توهم تداوم صوت قبل از تولید MMN رخ می دهد. بعلاوه از آنجاییکه افراد درحال تماشای فیلم صامت بوده و تونها را نادیده می گرفتند، مکانیسم عصبی این توهم پیش توجهی است.
نوروفیزیولوژی: مدلهای حیوانی تداوم توهمی/القایی شنیداری
شواهد رفتاری این پدیده در گربه ها، پرندگان و میمونهای ماکاک

سمعک ویدکس وجود دارد پس برای مطالعه ی زیرساخت عصبی پدیده های درکی در مدلهای حیوانی معتبرند. همتای عصبی تداوم القایی/ توهمی شنوایی در A1 گربه با استفاده از ثبت فعالیت تک نورونی در پاسخ به جاروب FM بررسی شده است. بخش هایی از طیف محرکات (جاروب FM) با BF نورونها همپوشانی داشت. در یک وضعیت جاروب FM ممتد و در دیگری، فواصل کوتاه سکوت در طول گذار طیفی که با BF نورونها همپوشانی داشت، رخ می داد. در شرایط سوم، فواصل سکوت با برست نویز پر می شد. در وضعیت چهارم، برست نویز به تنهایی ارائه می شد. زمانیکه جاروب FM یک فاصله ی کوتاه سکوت داشت، 

سمعک زیمنس بسیاری از نورونها پاسخ نمی دادند اما زمانیکه فاصله ی سکوت با نویز برست پر می شد، پاسخ می دادند. 
وقتی نویز برست به تنهایی ارائه می شد، نورونها پاسخ نمی دادند. یعنی  وقتی فواصل سکوت با نویز برست پر می شود، نورونها طوری پاسخ می دهند که گویی سکوتی در جاروب FM وجود ندارد و معادل القای تداوم در سیستم شنوایی است.


ساخته شدن تدریجی جدایی توسط عدم توانایی پاسخ تون B در فراتر 

سمعک نامرئی رفتن از آستانه در طی زمان توضیح داده می شود. پس ساخته شدن تدریجی جویبار زمانی ایجاد می شود که  با سازش نرخ پاسخ تون A و B در طی زمان، پاسخ تون B دیگر نتواند از آستانه ی فعالیت فراتر رود. این مسئله به کاهش دامنه ی پاسخ B با افزایش دلتا F (دور شدن فرکانس B از BF واحد عصبی) و کاهش کلی پاسخ و کاهش بیشتر پاسخ B نسبت به A در طی زمان نسبت داده می شود. با بیان این پایه ی فیزیولوژیک برای ساخته شدن تدریجی جویبار که یک مشخصه ی کلیدی جویبارسازی است مایکل و همکاران 2005 و 2007 شواهد بیشتری از الگوی پاسخ زمانی در A1 از جهت سازماندهی درکی توالی اصوات فراهم می کنند.  وقفه ی پاسخ non-BF توسط پاسخ BF قبل از آن با اصول کلی پوشش رو به جلو همخوانی دارد. بروش و اشرینر 1997 با تغییر مستقل فاصله ی شروع محرک با شروع محرک بعد و دیرش محرکات پوشاننده نشان دادند وقفه ی رو به جلو در A1 با کاهش فاصله ی پایان پوشاننده تا شروع پروب (ISI) افزایش می یابد. این مسئله نشان دهنده ی نقش فرآیندهای مهاری پایان صوت و نیز فرآیندهای مهاری پس از آغاز صوت در پوشش رو به جلو است. پایه سلولی پوشش رو به جلو روشن نیست اما احتمالا شامل مهار گابایی پس سیناپسی و کاهش فعالیت سیناپسی است. 
تعاملات مهاری تونهای متوالی در سطح عصب شنوایی، هسته حونی و کولیکولوس پایینی نشان می دهد

سمعک یونیترون هسته های زیر قشری و سیستم شنوایی محیطی نیز در مهار رو به جلوی مشاهده شده در سطح قشر شرکت دارند اما میزان این مشارکت روشن نیست. در کل، نتایج فیزیولوژیک در قشر شنوایی با این فرض همخوانی دارد که مکانیسم های پیش توجهی زمینه ساز انتخاب فرکانسی و پوشش رو به جلو در جداسازی جویبار مشارکت دارند. مدلهای نظری با در نظر گرفتن انتخاب فرکانسی و پوشش رو به جلو می توانند بسیاری از الگوهای پاسخ عصبی در A1 را که در جداسازی درکی جویبارهای شنوایی (توالی های حاوی دو تون) شرکت دارند، توضیح داده و بازسازی کنند. باوجودیکه ارتباطاتی میان الگوی پاسخ عصبی و درک جویبار شنوایی پیدا شده است

سمعک زیمنس آلمان اما ارتباط میان نوروفیزیولوژی و ادراک، قطعی نیست بخصوص از این جهت که بررسی های رفتاری همزمان با ثبت عصبی انجام نشده است. محدودیت دیگر کارهای نوروفیزیولوژیک کاربرد تونهای خالص است و نتایج آنها در مورد اصوات دیگر با محتوای طیفی یکسان اما تفاوت در ابعاد دیگر ادراکی صادق نیست. در هر حال این مدلها ممکن است با وارد کردن عناصر عصبی مربوط به سایر مشخصات غیر طیفی صوت بتوانند جداسازی جویبار غیرطیفی را توضیح دهند. 


معدل هیستوگرام زمان دور تحریکی (PSTHs) فعالیت چند واحد عصبی که توسط توالی متناوب (ABAB) بر انگیخته شده و در لایه ی دریافت کننده ی ورودی تالاموسی قشر شنوایی اولیه ی ماکاک (A1) ثبت می شود. PSTH در 4 نرخ متفاوت محرک و در 3 دیرش متفاوت تون دیده می شود و اثر این پارامترهای محرک روی وقفه پاسخ B دیده می شود. فرکانس تون A در BF جمعیت نورونی

سمعک زیمنس نگه داشته شده و تفاوت فرکانسی A و B روی 20 درصد فرکانس تون A در تمام شرایط آزمایش حفظ می شود. پاسخ تون A و B نامگذاری شده است. مرز منطقه ی هاشور خورده ی خاکستری بالا و پایین هر PSTH (خط سیاه)، SEM +/- را نشان می دهد.  پیکانهای سیاه پاسخ به شدت کاهش یافته یا غیاب پاسخ B را نشان می دهد. تعداد مکانها (N) سهیم برای هر PSTH در هر ردیف در ستون چپ دیده می شود. 

متوسط نسبت دامنه ی پاسخ تون B به A بصورت تابعی از ISI و تفاوت فرکانسی رسم شده است. (ستونهای خطا +/-SEM را نشان می دهد. سمبل ها در پایین شکل معنا شده اند). داده ها مربوط به ثبت چند واحد عصبی در پاسخ به توالی متناوب ABAB در لایه ی قشر اولیه ی شنوایی (A1) که دریافت کننده ی اطلاعات تالاموسی است، می باشد. فرکانس A در تمام شرایط آزمایش، در BF جمعیت نورونی حفظ می شود. فرکانس تون A و B به اندازه ی دلتا F متفاوت است. با افزایش دلتا F و کاهش ISI نسبت پاسخ کاهش می یابد.
اگرچه این یافته ها از مدل فیزیولوژیک جداسازی جویبار شنوایی حمایت می کند اما

سمعک فوناک مسئول ساخته شدن تدریجی جویبار شنوایی در طی زمان نیستند. برای رفع این نقیصه، مایکل و همکاران در سال 2005 توالی ABA- را به میمونهای هشیار ارائه کردند و تغییر الگوی پاسخ نورونهای منفرد در A1 را در دوره ی 10 ثانیه ای آزمودند. مزیت این روش آن است که محرک ثابت  نگه داشته می شود اما درک از شنیدن یک جویبار به دو جویبار تغییر می کند. پس هر تغییری در الگوی پاسخ عصبی در طی زمان را نمی توان به تغییر پارامترهای محرک نسبت داد و مستقیما به تغییر درک مرتبط است. مجددا A مرتبط با BF نورون تحت بررسی و B به اندازه ∆F (1 تا 9 نیم پرده)متفاوت از A بود. دوره ی زمانی تغییرات الگوی پاسخ عصبی با دوره ی زمانی ساخته شدن تدریجی جویبارها در انسانها همخوانی داشت. پاسخ هر دو تون در طی زمان 10 ثانیه از ارائه توالی محرکات، کاهش می یافت که نشانه سازش عصبی است اما کاهش برای تون B بیشتر

سمعک اتیکن بود. بر اساس این یافته ها مایکل پیشنهاد کرد که ساخته شدن تدریجی جدایی درکی جویبار شنوایی، نسبتی از زمان است که طی آن تعداد اسپایک های برانگیخته شده توسط تون B نمی تواند از آستانه فراتر رود. وقتی دو تون در دو محل تونوتوپیک، اسپایک های فوق آستانه تولید می کنند، یک جویبار درک می شود اما وقتی یکی از تون ها نتواند در هر دو مکان تونوتوپیک پاسخ فوق آستانه تولید کند، دو جویبار ایجاد شده است. 


10 مدل نوروفیزیولوژیک جداسازی جویبار در قشر شنوایی

سمعک فوناک اولیه (A1). منحنی های زنگوله ای A و B توزیع تونوتوپیک فعالیت ایجاد شده با تون A و B را در توالی تونهای متناوب ABAB نشان می دهد. منطقه ی بین مکان تونوتوپیک فرکانس A و B ، X نامگذاری شده است. مناطق سایه زده شده منطقه ای را نشان می دهد که الگوی پاسخ دو تون همپوشانی دارد. توزیع فضایی فعالیت در سه دلتا F (تفاوت فرکانسی) متفاوت نشان داده شده است (کوچک، متوسط و بزرگ). دامنه ی پاسخ فرضی تون A و B در مکان تونوتوپیک A، B و X با خطوط عمودی منقطع نشان داده شده است و در نیمه ی راست تصویر توسط ستونهای سیاه و سفید در وضعیت نرخ بالا و پایین محرک دیده می شود. ارتفاع ستون با دامنه ی پاسخ متناسب است. در PR سریع پاسخ تون non-BF در مکان A و B به شکل متفاوتی وقفه میابد. در مکانی که به یک اندازه به هر دو تون پاسخ می دهند (X)، پاسخ تون A و B به یک اندازه یکدیگر را مهار می کنند. وقفه ی متفاوت پاسخ تون non-BF باعث تیز شدن منحنی فرکانسی در مکان تونوتوپیک فرکانس های تون و شکل گیری دو کانون فعالیت مجزای فضایی در طول نقشه های تونوتوپیک می شود که معادل

سمعک استارکی جدایی ادراکی تونها به دو جویبار است.  
بر طبق این مدل درک یک جویبار منفرد به دلیل حضور قله ها با افتراق ضعیف در طول نقشه تونوتوپیک A1 است. درک دو جویبار بر پایه ی حضور دو قله ی فعالیت جدای فضایی است. جدایی فعالیت عصبی به کانالهای فرکانسی مستقل از هم،  توسط پوشش رو به جلو و انتخاب فرکانسی A1 رخ می دهد و تخصیص توجه به جویبارهای درکی خاص را تسهیل می کند. توجه انتخابی پردازش فعالیت در کانال فرکانسی یک جویبار را توسط تقویت سیگنال در کانال مورد توجه یا کاهش سیگنال در کانال توجه نشده، افزایش می دهد.
یافته های این مدل در سایر گونه ها نیز دیده شده است مانند خفاش سبیل دار و سار اروپایی. با توجه به یافته های مطالعه فیشمن و همکاران 2004 و بی و کلامپ 2004 و 2005، پیش بینی می شود با افزایش ∆F، PR و TD تفاوت فعالیت عصبی میان دو تون A و B افزایش می یابد. این پیش بینی در A1 میمونها و مغز پیشین شنوایی سار هشیار اثبات شده است. بعلاوه افزایش TD ضمن ثابت نگه داشتن PR باعث کاهش بیشتر پاسخ non-BF می شود (شکل 5-10). ISI های کوچکتر باعث نسبت کوچکتر پاسخ تون B به A

سمعک یونیترون می شود (شکل 6-10) که نشان می دهد کاهش پاسخ non-BF به PR یا TD وابسته نیست بلکه به دلیل تغییر ISI رخ می دهد. با افزایش TD ضمن ثابت نگه داشتن PR، ISI کاهش میابد. 


یک تفاوت مهم بین لغزش های گوش و اثرات ترسیم واجی این است که لغزش های گوش اغلب حاصل بی توجهی به سیگنال است درحالیکه ترسیم واجی واقعا می تواند غیر واقعی و توهمی (گمراه کننده) باشند. حتی زمانی که شنونده توجه کافی دارد و می داند که سیگنال تغییر کرده است انواع مشخصی از ترسیم واجی برانگیخته می شود.

قیمت سمعک اتیکن بر خلاف آن، لغزش های گوش اغلب در نتیجه حواس پرتی شنونده است. وقتی سیگنال نویزی است ( این توجیه می کند که چرا اشعار آوازها بیشتر مستعد بد شنیده شدن هستند) یا وقتی سیگنال مبهم است ( مثلا به جای trader، traiter شنیده می شود، زیرا وقتی با شلی و آویختگی بین واکه ها تولید می شود این دوکلمه مشابه هستند، یا شنیدن Fine me به جای Find me زیرا /d/ به دلیل هم تولیدی احتمالا حذف می شود)، لغزش های گوش محتمل تر هستند. شنوندگان نسبت به معنی غیر مانوس که گاهی به دلیل لغزش گوش ایجاد می شود می توانند بسیتر مقاوم باشند. برای مثال بد شنیده شدن عجیب و جالب شعر آهنگ Beatles  را در نظر بگیرید : 
(2) The girl with colitis goes by
(شعر اصلی این است: The girl whit kaleidoscope eyes ) معانی اشتباه حاصل از لغزش های گوش مشابه لغزش های زبانی تمایل دارند منجر به شنیده شدن جملاتی می شوند که از خصوصیات گرامری زبان پیروی می کنند.  اطلاعات پایین به بالا و بالا به پایین یک مفهوم تاثیرگذار در روان شناسی زبان ( و به ظور کلی در روان شناسی) افتراق بین پردازش پایین به بالا و بالا به پایین است. پردازش های روان شناسی زبان، پردازش اطلاعات روتین و متداول است. می توان پرسید این پردازش ها تا چه حد به طور اتوماتیک تنها بر اساس سیگنال آتیکی انجام می شود ( پایین به بالا) یا توسط اطلاعات بافتی هدایت می شود چه در موقعیت ارتباطی و چه در درون جمله ای که پردازش می شود (بالا به پایین) . اجازه دهید که با یک مثال نشان دهیم. فرض کنید دوستی به سمت شما می آید و به طور واضح و مشخص می گوید "cat food" . شما بدون هیچ تلاشی می توانید سیگنال آتیکی را رمزگشایی کنید و کلمه بیان شده را از واژگان خود بازیابی کنید. در چنین موقعیتی، اطلاعات پایین به بالا پردازش شما را هدایت می کند: جزئیات سیگنال آتیکی به شما کمک می کند که یک ارائه فونولوژیکی شکل دهید. سناریوی متفاوتی را در نظر بگیرید: شما و هم خانه تان یک گربه دارید و به سوپرمارکت می روید. هم خانه شما از آشپزخانه ( و ماشین ظرفشویی با سر و صدا درحال کارکردن است) می گوید: ظرف Fluffy خالی است! حتما مقداری غذای گربه بخر! سیگنال آتیکی که به گوش شما می رسد بسیار تنزل یافته است. ممکن است شما Fluffy، bowl و buy را دریافته باشید. شما حدس می زنید که غذای گربه باید در جمله اول وجود داشته باشد. شما این نوع cat food (که واقعا آن را نشنیده اید) را با استاده از اطلاعات بالا پایین درک می کنید. 


آیا هنوز تمام معانی bugs بازیابی می شوند؟ Swinney یافت

سمعک برای جملاتی مانند (11) هر دو کلمه ant,spy وقتی در انتهای bugs ارائه می شوند هنوز پرایم می شوند.
آخرین دستکاری که در بررسی Swinney انجام شد این بود که تارگت های تصمیم لغوی ant,spy و sew چند هجا بعد از پایان bugs ارائه می شوند. وقتی تارگت ها بین the و corner می آمدند، تارگت ant که از نظر بافتی مرتبط بود پرایم می شد ولی برای تارگت spy که از نظر بافتی غیر مرتبط بود (یا برای تارگت کاملا بی ارتباط sew)  این اتفاق نمی افتد. مشابه نتایج cairns (در جمله ای مانند (9) ) ، انتخاب یک معنی برای یک مورد ابهام لغوی تنها چند کلمه بعد از آن اتفاق می افتد که در این مورد این اتفاق برای معنی مرتبط از نظر بافتی می افتد. پس دستیابی به واژگان حین پردازش جملات، با فعال سازی همه اطلاعاتی که با ورودی های لغوی تطبیق دارند شروع می شود و به دنبال آن ورودی هایی که به بهترین شکل با جمله کنونی تطبیق دارند انتخاب می شوند. وقتی بافت در یکی از ورودی هایی فعال شده سوگیری ایجاد کند، کلمه ای که از نظر بافت مناسب است انتخاب می شود. وقتی بافت هیچ سوگیری ایجاد نمی کند رایج ترین معنی انتخاب می شود. 
بر طبق اینها، بازیابی ابتدایی تمام معانی ممکن یک پردازش پایین-بالا است. اطلاعات موجود در ارائه فونولوژیک کلمه، تمام کاندید های احتمالی را برای بازیابی فعال می کند: هر ورودی که با ساختار فونولوژیک همخوانی داشته باشد فعال می شود. به هر حال انتخاب پردازش بالا-پایین را درگیر می کند. شنونده برای انتخاب کردن از تمام اطلاعات موجود استفاده می کند: بافت درونی جمله، بافت جمله ای که قبل از جمله فعلی ارائه شده، آگاهی از گوینده، آگاهی از دنیای واقعی و از این قبیل اطلاعات. بنابراین پردازش ابهام لغوی یک مثال عالی دیگر از مشاهدات کلی است که وقتی پردازش های پایین-بالا ناکافی باشند پردازش های بالا-پایین بکار گرفته می شوند. پردازش های پایین-بالا بطور منحصر به فرد یک ورودی لغوی منفرد را مشخص نمی کنند. بلکه پردازش های بالا-پایین نیز کمک می کنند.
جمع بندی
در مورد این بحث شد که شنونده برای تعیین شکل فونولوژیک یک گفته و بازیابی آیتم های لغوی چگونه از اطلاعات سیگنال آتیکی استفاده می کند. ارائه فونولوژیک متشکل از سیگنال با چندین منبع اطلاعاتی می باشد. شواهدی که نحوه عملکرد آن را نشان می دهند شامل خطاهای فونولوژیک مانند اثر McGurk و ترمیم واجی می باشد. همچنین شواهدی را مرور کردیم که چگونه ارائه فونولوژیک شکل گرفته بر دستیابی لغوی اثر می گذارد و همه تطبیق داده شده های احتمالی را فعال می سازد. تحقیقات در مورد نحوه بازیابی کلمات بینشی در مورد این فراهم می کنند که چگونه واژگان در دسترس قرار می گیرد و کلمات واژگان چگونه بر اساس واجی و معنایی نسبت به یکدیگر سازمان بندی می شوند چه در یک زبان (در تک زبانه ها) چه بین زبان ها (در دو زبانه ها). در نهایت بررسی کردیم حین اینکه کلمات هنگام درک جمله بازیابی می شوند دسترسی لغوی چگونه کار می کند؟ کلمات کم بسامد هزینه پردازش را افزایش می دهند زیرا بازیابی آنها طولانی تر است. کلمات مبهم هزینه پردازش را افزایش می دهند زیرا جا دادن کلمه در یک جمله مستم انتخاب یک معنی مناسب از نظر بافتی است. ترمیم و جبران ارائه واجی و بازیابی لغوی دو گام در پردازش جمله هستند که پیش نیاز پردازش نحوی یا parsing(تجزیه) که موضوع فصل بعدی است میباشند.


 چند دلیل شایع برای این عبارتند از : مسدود شدن کانال گوش ، مایع گوش میانی ، حرکات و یا گریه کردن نوزاد درطول آزمون . در ایالات متحده بین 20 تا 100 نوزاد از هر 1000 نوزاد یعنی حدودا

قیمت سمعک سونیک ( 2 تا 10 درصد ) آزمون غربال گری اولیه را انجام نمی دهند . فقط 1 تا 3 نوزاد از هر 1000 نوزاد( کمتر از یک درصد ) در واقع کاهش شنوایی دارند . بنابراین ، اکثریت نوزادان ارجاع شده جهت پیگیریآزمون ، شنوایی طبیعی را نشان می دهند . اگر چه نادر است ، اما گاهی اوقات کاهش شنوایی توسط غربال گری شنوایی اولیه مشخص نمی شود . برخی از کاهش های شنوایی خفیف یا کاهش هایی که فقط برخی از فرکانسها را تحت تاثیر قرار می دهند درآزمون های غربال گری اولیه مشخص نیستند . علاوه بر این بعضی از کودکان افت شنوایی دارند که در هنگام تولد وجود ندارند . این کودکان با شنوایی طبیعی به دنیا می آیند اما افت شنوایی بعد از زمان تولد شروع می شود . این شرایط ممکن است در اثر بیماری های خاصی که دارای علل ژنتیکی هستند به وجود آیند . کاهش شنوایی بعد از زمان تولد ممکن است یا در اثر استفاده از داروهای خاصی و یا در نتیجه ی ضربه یا بیماری وجود آید .اگر نتایج آزمون غربال گری غیرطبیعی باشند، گام نخست دوباره غربال گری کردن با استفاده از تکنیک های اضافی است . یک آزمون ABR تشخیصی انجام شده است . یادآوری می کنیم که ABR قبل از آن مورد بحث (جای تردید) قرار گرفت ، اما نسخه ی غربال گری آزمون بود . ABR تشخیصی ازمیان تست شنوایی نوزاداندقیق تر از غربال گری ABR است . ABR تشخیصی یک آزمون کمک کننده در تعیین مقدار افت شنوایی برای فرکانس های مختلف است نتیجه این آزمایش پیدا کردن کمترین سطوح صداست که برای ایجاد پاسخ برای صداهای با فرکانس های بالا ، متوسط و پایین است . اگر چنان چه که آزمایش نوزاد قبل از 2 ماهگی باشد ، می تواند آزمایش هنگامی صورت بگیرد که نوزاد در خواب است .


سیستم زیتونی حونی داخلی در تعیین یا تمییز بین تون های پیوسته و صدای پیوسته کمک می کند . رفلکس زیتونی حونی داخلی همچنین نمی توانداثرات Antimasking بزرگ را برای صدای Low – frequency هم بخشی کند

سمعک نامرئی ، زیرا اثرات زیتونی حونی داخلی در مناطق Low – frequency حون کوچک هستند . 
اثرات Antimasking سیستم زیتونی حونی داخلی در گوش های معیوب 
افت شنوایی حسی عصبی که شامل پاتولوژی OHC اثرات Antimasking زیتونی حونی داخلی را محدود خواهد کرد زیرا سیستم زیتونی حونی داخلی به طور مستقیم به واسطه ی سلول های مویی خارجی عمل می کند . میرایی mediated زیتونی حونی داخلی(The medial olivocochlear – mediated attenuation)  پاسخ های فیبر عصب شنوایی را از طریق سیناپس های زیتونی حونی داخلی روی سلول های مویی خارجی افزایش می دهد که این باعث می شود بهره ی تقویت کننده حون کاهش پیدا کند . بنابراین ، همان طور که سلول های مویی خارجی به صورت پیش رونده آسیب می بینند یا از بین می روند ، مکانیزم تقویت پایه ای سلول مویی خارجی کاهش یافته و آستانه های حون افزایش می یابند . همان طور که تقویت کاهش می یابد، توانایی سیستم زیتونی حونی داخلی برای تنظیمتقویت نیز کاهش می یابد . با آسیب کامل سلول های مویی خارجی سیستم زیتونی حونی داخلی کاملاً بی اثر می شوند . 
خلاصه 
Rasmussen در اواسط سده ی 20 میلادی برای نخستین بار سیستم زیتونی حونی وابران را تشریح کرد . سیستم زیتونی حونی در هسته های ساقه ی مغز که در واقع با مجموعه زیتونی فوقانی محصور شده ، در قسمت شکمی نخاع راسیو دم پل مغزی در یک منطقه ای که جسم ذوزنقه ای نامیده می شود ، قرار گرفته است . مسیر زیتونی حونی وابران اجزای متقاطع و غیر متقاطع دارد . دسته ی زیتونی حونی غیرمتقاطع فیبرهایی دارند که به گوش همان سمت منشعب می شوند در حالیکه دسته ی زیتونی حونی متقاطع فیبرهایی دارد که به گوش سمت مقابل منشعب می شوند . انشعابات وابران نزولی از مناطق داخلی مجموعه زیتونی فوقانی بر گسیل های صوتی هر دو گوش تاثیر گذاشته و نقشی را در تنظیم پاسخ های فیبر آوران دارند . مطالعات اخیر سیستم زیتونی حونی داخلی روشن کننده ی عملکرد سیستم وابران برای انطباق با سیستم وابران به صدای زمینه بوده و محافظت کننده از گوش در مواجهه با صدای بلند است . عملکرد مع


اصول آناتومی فیزیولوژی در پاسخ های بر انگیخته

1- dipole» محیط الکتریکی اطراف سلول است که

سمعک زیمنس اکسپرینس با قطبیت منفی در یک سو و قطبیت مثبت در سوی دیگر، ایجاد می‌شود.

پتانسیل مثبت باعث انتشار فعالیت عصبی (انتقال عصبی) می‌گردد.

2- مفهوم Volume conduction در درک نروآناتومی و نروفیزیولوژی AER مهم است. پاسخ‌های برخاسته از اعماق مغز، از محیط پیچیده‌ای که از مواد گوناگونی تشکیل شده است می‌گذرند و توسط الکترودها دریافت می‌شوند. این مواد عبارتند از مایع، بافت مغز، استخوان و پوست.

3- عوامل چندی به ثبت پتانسیل‌های برانگیختة شنوایی تاثیر می‌گذارند:

- مکان قرارگیری الکترودها نسبت به محیط الکتریکی یا dipole.

- قرارگیری جغرافیایی (جهت قرارگیری) نرون‌های فعال شده.

- ویژگیهای فضایی Spatial و زمانی Temporal در جریان الکتریکی برخاسته از نرون‌ها.

- تمایز ساختاری و عملکردی نرون‌ها.

4- براساس مکان قرارگیری الکترود: پاسخ‌های الکتریکی در صورتیکه توسط الکترودهای که نزدیک به منشا پتانسیل هستند یا اصلاً در آن منطقه واقعند ثبت شوند، پاسخ‌های near field نامیده می‌شوند. و پاسخ‌هایی که با الکترودهای دورتر (مثلاً در ABR) ثبت می‌شوند، پاسخ‌ها (farfield) هستند.

افزایش فاصله بین الکترود و منشا پتانسیل دو تاثیر به AEP دارد.

الف) کاهش Spatial Resolution

ب) کاهش قابل توجه دامنة پاسخ.

5- وقتی دو دایپل کنار هم هستند، الکترود دور یک قله ایجاد می‌کند اما اگر الکترود نزدیک‌تر شود، دو قله ایجاد خواهد شد.


اجزاء فرعی (نظیر، N1b و Nc) ممکن است جهات متفاوتی را (جهت‌های عمودی یا خارجی) برای دایپل‌هایی که مسئول N1 هستند، و مناطقی از لب تمپورال را که به کرتکس شنوایی اولیه مربوط است (مثلا کرتکس اولیه association) درون گیروس گیجگاهی فوقانی، بازتاب دهند.

بعلاوه، با توجه انتخابی ویژگیهای معین آتیکی

نمایندگی سمعک برنافون سیگنال، مناطق مغزی خارج از لب گیجگاهی (مثلا کورتکس پیش حرکتی و حرکتی فرونتال) احتمالا در تولید اجزاء زودتر و دیرتر مجموعه موج N1 با تاثیرپذیری از ساختارهای زیر قشری، شامل تالاموس، هیپوکامپ و سیستم Reticular activating، دخالت می‌کنند.

امواج منفی بعدی، N2 و اجزاء متعاقب آن حداقل به مقادیری، به فعالیت سیستم لیمبیک و سیستم Retic. Form در منطقه تالاموس، وابسته هستند.

مولدهای جزء P2 هنوز به خوبی تعریف نشده‌اند. بر اساس ثبت‌های توپوگرافیک، تکنیک‌های برآورد دایپل‌های جریان معادل (ECD)، مطالعات MEG، به نظر می‌رسد که موج P2 مداخلاتی از منابع آناتومیک متعدد دریافت می‌کند. سیستم فعال کننده رتیکولار زیرقشری در تولید موج P2 نقش ایفا می‌کند. ساختارهای قشر شنوایی نیز احتمالا با موج P2 مربوطند از جمله این ساختارها به پلانوم تمپوراله و مناطق Association شنوایی (منطقه 22) اشاره می‌شود. این خاستگاه‌های فرض شده نسبت به خاستگاه‌هایی برای موج N1 در نظر گرفته شده جلوتر واقع شده‌اند و متفاوت هستند. یافته‌های بیماران مبتلا به پاتولوژی سیستم عصبی مرکزی حمایتهای بیشتری برای جایگاه‌های آناتومیک متعدد برای N1 در قبال P2 ارائه می‌کنند. در این زمینه می‌توان به جدول زمانی متفاوت تکامل فردی امواج ALR هم اشاره کرد. موج P2 در سن 2 تا 3 سالگی به بلوغ می‌رسد در صورتیکه تغییرات تکاملی موج N1 ممکن است تا سن 16 سالگی ادامه یابد.

اجزاء ALR پس از N1 (مثلا N250 و N450) هنگامیکه با سیگنالهای گفتاری (نظیر مصوت‌ها) برانگیخته شود، هنگام ثبت از کورتکس چپ در قبال کورتکس راست دامنه‌های بزرگتری دارند.

با توجه به ارتباط قوی بین پاسخ N400 با پردازش زبان (نحو یا Semantic) و با عنایت به پیچیدگی فرآیندهای درگیر در هدفهایی که برای برانگیختن پاسخ لازم است ساختارها و راههای متعدد در مناطق گوناگونی از مغز در تولید N400 مشارکت می‌کنند، مثلا کورتکس شنوایی، مناطق زبانی در لب‌هاپ تمپورال و پاریتال، و حتی لب فرونتال. با به کارگیری تکنیک MEG، Mukela و همکارانش دریافتند که مکان مولد مشخص برای N400m برای کلمات با دوره زمانی کوتاه یا بلند در انتهای یک جمله تفاوت می‌کند.


Analysis time: در ABR با محرک کلیک و محرک تن برست فرکانس بالا زمان تجزیه و تحلیل می بایست 15 میلی ثانیه باشد. زیرا عوامل متعددی وجود دارند که باعث افزایش زمان نهفتگی موج V و حتی قعرهای  بعد از آن می شوند. از عواملی که سبب این تاخیر می شوند، عبارتند از: عملکرد CNS تکامل نیافته در

قیمت سمعک اتیکن کودکان، نروپاتولوژی، شدت محرک پایین محرک تن برست فرکانس – پایین و اختلال شنوایی محیطی

در ABR با محرک تن برست فرکانس پایین، (مثلا 1000 هرتز یا 500 هرتز) زمان تجزیه تحلیل 20 میلی ثانیه ای لازم است.

یک زمان قبل از تحریک» یا Prestimulus در حدود 1 تا 2 میلی ثانیه در ABR در نظر گرفته می شود.

زمان تجزیه تحلیل کوتاه برای فرکانسهای Ecochg در نظر می گیریم تا اولا موجهای III و V از ABR در پاسخهای الکتروکوکلئوگرافی دخالت نکنند، ثانیا دقت و وضوح اجزای الکتروکوکلئوگرافی بیشتر شود.

در اندازه گیری های AER قشری (cortical) ، زمان تجزیه تحلیل از 100 میلی ثانیه برای AMLR تا 700 میلی ثانیه (100 میلی ثانیه پیش تحریک و 600 میلی ثانیه، پس از تحریک) برای پاسخهای دیررس تر (نظیر ALR و P300) می باشد.

الکترودها: اصول کلی در مورد ارتباط مکان الکترودها و اجزای AER به شرح زیر هستند.

اصل اول: هر چقدر الکترود به خاستگاه آناتومیک پاسخ نزدیک تر باشد پاسخ بزرگتر خواهد بود. مثلا در الکتروکوکلئوگرافی ثبت از پرومونتواری 20 بار قویتر از ثبت از طریق لوبول یا ماستوئید خواهد بود.

اصل دوم: هنگام ثبت پتانسیل های far field از مکانهایی که نسبت به خاستگاه پاسخ فاصله برابر دارند (مثل ABR) جایگاه دقیق الکترود Noninverting خیلی حیاتی نیست.

هر جایی از خط وسط از Cz تا Fz پاسخ یکسانی خواهد داد. در ABR قرارگیری الکترود inverting روی لوبول نسبت به ماستوئید ترجیح دارد، است زیرا در این وضعیت موج I بزرگتر، ثبت می شود (تا 30 درصد). در این وضعیت آرتیفکت الکترومگنتیک با قرارگیری ویبراتور استخوانی روی ماستوئید کمتر ایجاد می شود – البته ممکن است دامنه موج V با قرارگیری الکترود inverting روی لوبول، اندکی کاسته شود.


نکته دیگر درک دامنه (اندازه و بزرگی) سیگنال (AER مطلوب) است. در ارزیابی ABR، دامنه مطلوب سیگنال (موج V) معمولا 5/0 میکروولت و دامنه EEG زمینه فیلتر شده 10 میکروولت است. بنابراین 1600 جاروب برای رسیدن به SNR  با نسبت  لازم است. ALR ثبت شده از یک بیمار بیدار در حد 10

سمعک نامرئی میکروولت است، در حالیکه EEG زمینه که به طور قابل توجهی کمتر، فیلتره می شود زیرا پاسخ در همان منطقه فرکانسی نویز واقع است، حدود 40 میکروولت است. تنها 64 جاروب لازم است تا به SNR  معادل  برسیم زیرا سیگنال به مراتب، از ABR (در مقایسه با نویز) بزرگتر است. معدل گیری کمتری لازم است تا دامنه های بزرگتری از AER را به صورت مطمئنی شناسایی کنیم.

جزء Pa از ALMR دو برابر دامنه موج V از ABR را تقریبا داراست. در نتیجه، معمولا نسبت سیگنال به نویز معمولا بزرگتر است و معدل گیری کمتری لازم است تا پاسخ واضح و آسان یابی، به دست آید. 1000 بار تحریک معمولا کافی است و در شرایط اندازه گیری ایده آل، (سطح شدت محرک بالا، فردی با شنوایی نرمال بیدار و آرام) 512 جاروب یا کمتر نیز یک شکل موج مناسب ایجاد می کنند. با تنظیم مناسب مشخصات فیلتر (مثلا با باز کردن نقطه قطع فیلتر، حداقل 1500 هرتز) نرخ تحریک (نه سریعتر از sec/ 1/7) جایگذاری الکترود، زمان آنالیز، و تعداد نقاط نمونه گیری، می توان همزمان از روی شکل موج، اطلاعات مربوط به ABR و Ecochg را استخراج کرد. دامنه مستقیما، مربوط به شدت محرک است و معمولا معدل گیری کمتری برای ایجاد پاسخ در قبال سطوح شدتی بالا در مقابل پایین، لازم است. دامنه به عوامل دیگری نظیر سن و جنس، مرتبط است. ممکن است در نوزادان معدل گیری بیشتری لازم باشد تا به پاسخ مطمئنی دست یابیم زیرا در نوزادان، دامنه نسبت به بالغین، کوچکتر است. از آنجا که در خانمها پاسخ نسبت به آقایان دامنه بزرگتری دارند (حداقل در موج V، ABR) معدل گیری کمتری، حداقل به صورت نظری برای رسیدن به پاسخ مقتضی، لازم می شود.

نهایتا، دامنه نویز نیز عامل مهمی است. کاهش دامنه کلی نویز زمینه در ثبت AER موثرترین روش افزایش SNR است. محدود کردن نویز باعث افزایش کارایی و دقت، ثبت کلینیکی AER می شود این روش موثرتر است از اینکه با تعداد Sweep های بیشتر معدل گیری را افزایش دهیم. یک کلینیسین می تواند به طور موثری، نویز را از  منابع متفاوت کاهش دهد. نویز باقیمانده در ثبت AER را می توان به طرق متفاوتی برآورد کرد.


سن Age:

نوزادی و کودکی Infancy and Childhood

موج N1 الکتروکوکلئوگرافی، بوضوح در هفته 27 جنینی ثبت می شود. در مقایسه با بزرگسالان زمان نهفتگی افزایش یافته و دامنه کاهش یافته است. علت کشف این مطلب که الکتروکوکلئوگرافی به صورت قابل اعتمادی در نوزادان و کودکان ثبت می شود علاقه اولیه به کاربرد الکتروکوکلئوگرافی به عنوان ابزار ارزیابی آبژکتیو شنوایی بوده است. هنوز

تجویز سمعک رتباط بین الکتروکوکلئوگرافی، سنین پایین وعوامل تحریک در انسان بخوبی مطالعه نشده اند.

دلیل عمده کاستی تحقیق در این زمینه، احتمالا نیاز به تکنیک های ثبت تهاجمی بوده است. (التکرود سوزنی TT) یا الکترودهایی با طراحی خاص که به صورت تجاری در دسترس نبوده اند. کاربرد الکترود TT در کودکان نیازمند خواب عمیق یا حتی بیهوشی کامل است، در صورتیکه بیحسی موضعی پرده تمپان در بزرگسالان (با همکاری خوب) کافی است. تقریبا همه مطالعات الکتروفیزیولوژیک در مورد تکامل عملکرد حونی، تجربی بوده و مبتنی بر مدل های حیوانی هستند.

هدف اصلی اغلب مطالعات الکتروکوکلئوگرافی ارزیابی ارتباط بین الکتروکوکلئوگرافی و آستانه های شنوایی رفتاری است. تاثیرات سن بر ویژگیهای موج (نظیر CM و SP و AP) کمتر مورد توجه قرار گرفته است. آستانه های بدست آمده از طریق الکتروکوکلئوگرافی و رفتاری در افراد با شنوایی نرمال کودکان مبتلا به اختلال شنوایی و بزرگسالان با اختلال شنوایی فرکانس بالا و با الکترود TT 10±  ارتباط داشته اند.

دقت تخمین آستانه شنوایی با الکترودهای مجرای گوش در افرادی با کاهش شنوایی در فرکانسهای بم کمتر است. در هر صورت با پدید آمدن ABR نیاز کلینکی اندکی به ارزیابی حساسیت شنوایی با الکتروکوکلئوگرافی احساس می شود.

الکترودهای پرده تمپان از نوع جدید که غیر تهاجمی هستند ممکن است سبب تشویق علاقه مجدد به بررسیهای کلینیکی Ecochg در تکامل سیستم شنوایی محیطی گردند.

تحقیق کلینیکی Schwartz, Pratts, Schwartz (1980) شواهدی ارائه کرد که اجزاء CM و SP را می توان به صورت ثابتی حتی از نوزادان نارس نیز ثبت کرد.

ABR از 20 نوزاد، با سنین جنینی (35 تا 38 هفته) (تولد کامل در 40 هفته ای رخ می دهد) ثبت گردید. پاسخ ها با الکترودهای فنجانی مرسوم که روی ورتکس noninverting قرار می گرفتند و الکترودهای inverting که به صورت اپسی لترال و کنترا لترال روی لوبول قرار می گرفتند، ثبت گردید.

اجزاء CM و SP به صورت یک موج مرکب در 40 گوش از این 20 نوزاد، با کلیک با پلاریته متعدد (انبساطی یا انقباضی) ثبت گردیدند. بر طبق انتظار وقتی که امواج ناشی از تحریک انبساطی و انقباضی، به یکدیگر اضافه شدند، CM حذف شد و SP باقی ماند. تشخیص CM در نوزادان امروزه یک هدف اساسی در تشخیص نروپاتی شنیداری است.

 


الکتروکوکلئوگرافی را با محرک تن برست، نیز می توان ثبت کرد. ارزیابی Ecochg با سیگنال تن برست در تشخیص بیماری مینیر کاربرد دارد. شواهدی وجود دارد، که ارزش تشخیص الکتروکوکلئوگرافی در 

نمایندگی سمعک اتیکن الکتروکوکلئوگرافی را با محرک تن برست، نیز می توان ثبت کرد. ارزیابی Ecochg با سیگنال تن برست در تشخیص بیماری مینیر کاربرد دارد. شواهدی وجود دارد، که ارزش تشخیص الکتروکوکلئوگرافی در فرکانس 1000 هرتز، بیشتر است. امکان تشخیص باثبات اجزای الکتروکوکلئوگرافی با سیگنال تن برست، بویژه در فرکانسهای پایین با الکترودهای TT و TM نسبت به الکتروکوکلئوگرافی که از مکان های دورتر ثبت می شود نظیر کانال گوش بیشتر است.

 

Duration :

محرکی با شروع ناگهانی برای تولید جزء AP از  Ecochg لازم است، و تنها بخش آغازین محرک در ایجاد پاسخ دخالت دارد. محرکهایی با زمان کوتاهتر، در تولید AP، موثرتر هستند. و اگر زمان خیز محرک، 10 میلی ثانیه یا بیشتر باشد، پاسخ ثبت نخواهد شد. وابستگی AP به ویژگیهای زمانی محرک، از خیلی جهات، شبیه ABR است. ویژگی متمایز کننده در مورد AP این است که این جزء، (که همانند الکتروفیزیولوژیک موج I در ABR است) اساسا یک پاسخ onset است. یعنی اینکه با محرکی که دارای زمان خیز سریع است (onset) ایجاد می شود. زمان های بعدی سیگنال، تاثیر خاصی بر پاسخ ندارند.

برعکس، جزء SP در الکتروکوکلئوگرافی به مدت محرک بستگی دارد. مدت تحریک (duration) شبیه فرکانس تحریک،‌ تاثیرات گوناگونی بر اجزای الکتروکوکلئوگرافی دارد. کوکلئار میکروفونیک (CM) و SP در گستره وسیعی از زمان های خیز و افت، ممکن است ایجاد شوند، و می توانند در طی مدت ارائه تحریک، باقی بمانند. در یک سو، فعالیت CM و SP به آسانی با یک محرک کلیک خیلی ناگهانی (1/0 میلی ثانیه ای) ثبت می شود و برای ثبت CM می باید از یک پلاریته منفرد استفاده کرد. (در مقابل پلاریته متناوب) در سوی دیگر، CM و SP توسط محرکی با زمان خیز نسبتا طولانی و تن برست هایی با مدت زمان گسترش یافته، قابل ثبت هستند. ارزیابی الکتروکوکلئوگرافی با تن برست طولانی مدت (مثلا 50 میلی ثانیه) معمولا در تشخیص بیماری مینیر، گزارش می شود.

SP، بصورت یک تغییر (shift) در فعالیت الکتریکی خط مرجع ظاهر می شود، که مستقیما با مدت زمان محرک مربوط است، در حقیقت، یک روش کلینیکی برای واضح تر کردن موج SP و افتراق آن از AP، افزایش مدت زمان محرک تن برست است، که مثلا به 10 میلی ثانیه یا حتی بیشتر، افزایش پیدا کند. SP در تمام مدت ارائه محرک، ادامه دارد، در حالیکه AP تنها بلافاصله پس از شروع تحریک، ظاهر می شود. تاثیر کاملا متفاوت مدت زمان تحریک به SP در قبال AP در کاربرد کلینیکی Ecochg به خوبی شناخته شده است.

 

ایجاد  Ecochg از طریق Stimulus offset

Eggermont و Odenthal (1974) یک موج AP واضح، بواسطه زمان اتمام offset سیگنال تن برست 20 میلی ثانیه ای، طولانی مدت بدست آورند. زمان خیز و افت این محرک کوتاه بود. (0/33ms) به صورت جالبی، این موج AP ناشی از offset برای شدتهای زیر 65 دسی بل، واضح تر بود. آستانه این موج 15 تا 20 دسی بل بالاتر از پاسخ onset بود.

 

فرکانس 1000 هرتز، بیشتر است. امکان تشخیص باثبات اجزای الکتروکوکلئوگرافی با سیگنال تن برست، بویژه در فرکانسهای پایین با الکترودهای

الکتروکوکلئوگرافی را با محرک تن برست، نیز می توان ثبت کرد. ارزیابی Ecochg با سیگنال تن برست در تشخیص بیماری مینیر کاربرد دارد. شواهدی وجود دارد، که ارزش تشخیص الکتروکوکلئوگرافی در فرکانس 1000 هرتز، بیشتر است. امکان تشخیص باثبات اجزای الکتروکوکلئوگرافی با سیگنال تن برست، بویژه در فرکانسهای پایین با الکترودهای TT و TM نسبت به الکتروکوکلئوگرافی که از مکان های دورتر ثبت می شود نظیر کانال گوش بیشتر است.

 

Duration :

محرکی با شروع ناگهانی برای تولید جزء AP از  Ecochg لازم است، و تنها بخش آغازین محرک در ایجاد پاسخ دخالت دارد. محرکهایی با زمان کوتاهتر، در تولید AP، موثرتر هستند. و اگر زمان خیز محرک، 10 میلی ثانیه یا بیشتر باشد، پاسخ ثبت نخواهد شد. وابستگی AP به ویژگیهای زمانی محرک، از خیلی جهات، شبیه ABR است. ویژگی متمایز کننده در مورد AP این است که این جزء، (که همانند الکتروفیزیولوژیک موج I در ABR است) اساسا یک پاسخ onset است. یعنی اینکه با محرکی که دارای زمان خیز سریع است (onset) ایجاد می شود. زمان های بعدی سیگنال، تاثیر خاصی بر پاسخ ندارند.

برعکس، جزء SP در الکتروکوکلئوگرافی به مدت محرک بستگی دارد. مدت تحریک (duration) شبیه فرکانس تحریک،‌ تاثیرات گوناگونی بر اجزای الکتروکوکلئوگرافی دارد. کوکلئار میکروفونیک (CM) و SP در گستره وسیعی از زمان های خیز و افت، ممکن است ایجاد شوند، و می توانند در طی مدت ارائه تحریک، باقی بمانند. در یک سو، فعالیت CM و SP به آسانی با یک محرک کلیک خیلی ناگهانی (1/0 میلی ثانیه ای) ثبت می شود و برای ثبت CM می باید از یک پلاریته منفرد استفاده کرد. (در مقابل پلاریته متناوب) در سوی دیگر، CM و SP توسط محرکی با زمان خیز نسبتا طولانی و تن برست هایی با مدت زمان گسترش یافته، قابل ثبت هستند. ارزیابی الکتروکوکلئوگرافی با تن برست طولانی مدت (مثلا 50 میلی ثانیه) معمولا در تشخیص بیماری مینیر، گزارش می شود.

SP، بصورت یک تغییر (shift) در فعالیت الکتریکی خط مرجع ظاهر می شود، که مستقیما با مدت زمان محرک مربوط است، در حقیقت، یک روش کلینیکی برای واضح تر کردن موج SP و افتراق آن از AP، افزایش مدت زمان محرک تن برست است، که مثلا به 10 میلی ثانیه یا حتی بیشتر، افزایش پیدا کند. SP در تمام مدت ارائه محرک، ادامه دارد، در حالیکه AP تنها بلافاصله پس از شروع تحریک، ظاهر می شود. تاثیر کاملا متفاوت مدت زمان تحریک به SP در قبال AP در کاربرد کلینیکی Ecochg به خوبی شناخته شده است.

 

ایجاد  Ecochg از طریق Stimulus offset

Eggermont و Odenthal (1974) یک موج AP واضح، بواسطه زمان اتمام offset سیگنال تن برست 20 میلی ثانیه ای، طولانی مدت بدست آورند. زمان خیز و افت این محرک کوتاه بود. (0/33ms) به صورت جالبی، این موج AP ناشی از offset برای شدتهای زیر 65 دسی بل، واضح تر بود. آستانه این موج 15 تا 20 دسی بل بالاتر از پاسخ onset بود.

 

TT و TM نسبت به الکتروکوکلئوگرافی که از مکان های دورتر ثبت می شود نظیر کانال گوش بیشتر است.

 

Duration :

محرکی با شروع ناگهانی برای تولید جزء AP از  Ecochg لازم است، و تنها بخش آغازین محرک در ایجاد پاسخ دخالت دارد. محرکهایی با زمان کوتاهتر، در تولید AP، موثرتر هستند. و اگر زمان خیز محرک، 10 میلی ثانیه یا بیشتر باشد، پاسخ ثبت نخواهد شد. وابستگی AP به ویژگیهای زمانی محرک، از خیلی جهات، شبیه ABR است. ویژگی متمایز کننده در مورد AP این است که این جزء، (که همانند الکتروفیزیولوژیک موج I در ABR است) اساسا یک پاسخ onset است. یعنی اینکه با محرکی که دارای زمان خیز سریع است (onset) ایجاد می شود. زمان های بعدی سیگنال، تاثیر خاصی بر پاسخ ندارند.

برعکس، جزء SP در الکتروکوکلئوگرافی به مدت محرک بستگی دارد. مدت تحریک (duration) شبیه فرکانس تحریک،‌ تاثیرات گوناگونی بر اجزای الکتروکوکلئوگرافی دارد. کوکلئار میکروفونیک (CM) و SP در گستره وسیعی از زمان های خیز و افت، ممکن است ایجاد شوند، و می توانند در طی مدت ارائه تحریک، باقی بمانند. در یک سو، فعالیت CM و SP به آسانی با یک محرک کلیک خیلی ناگهانی (1/0 میلی ثانیه ای) ثبت می شود و برای ثبت CM می باید از یک پلاریته منفرد استفاده کرد. (در مقابل پلاریته متناوب) در سوی دیگر، CM و SP توسط محرکی با زمان خیز نسبتا طولانی و تن برست هایی با مدت زمان گسترش یافته، قابل ثبت هستند. ارزیابی الکتروکوکلئوگرافی با تن برست طولانی مدت (مثلا 50 میلی ثانیه) معمولا در تشخیص بیماری مینیر، گزارش می شود.

SP، بصورت یک تغییر (shift) در فعالیت الکتریکی خط مرجع ظاهر می شود، که مستقیما با مدت زمان محرک مربوط است، در حقیقت، یک روش کلینیکی برای واضح تر کردن موج SP و افتراق آن از AP، افزایش مدت زمان محرک تن برست است، که مثلا به 10 میلی ثانیه یا حتی بیشتر، افزایش پیدا کند. SP در تمام مدت ارائه محرک، ادامه دارد، در حالیکه AP تنها بلافاصله پس از شروع تحریک، ظاهر می شود. تاثیر کاملا متفاوت مدت زمان تحریک به SP در قبال AP در کاربرد کلینیکی Ecochg به خوبی شناخته شده است.

 

ایجاد  Ecochg از طریق Stimulus offset

Eggermont و Odenthal (1974) یک موج AP واضح، بواسطه زمان اتمام offset سیگنال تن برست 20 میلی ثانیه ای، طولانی مدت بدست آورند. زمان خیز و افت این محرک کوتاه بود. (0/33ms) به صورت جالبی، این موج AP ناشی از offset برای شدتهای زیر 65 دسی بل، واضح تر بود. آستانه این موج 15 تا 20 دسی بل بالاتر از پاسخ onset بود.

 


. در این مطالعه محققین از روش آزمون (پروتوکل) الکتروکاکلئوگرافی استفاده نکردند. بلکه ABR و الکتروکاکلئوگرافی را به صورت توام با محرک کلیک در سطح شدت 80 دسی بل nHl و با الکترود روی سر (ماستوئید) به جای الکترودهای میدان نزدیک (TT , TM) ثبت کردند. اگر چه، معدل دامنه موج ثبت شده توسط آنها در همه افراد کوچک بود، (کمتر از 5/0 میکروولت) (علت هم استفاده از الکترود Scalp بجای الکترودهای TM یا پرومونتواری بود) اما این محققین (دامنه CM بالاتری از حد نرمال را در همه بیماران مبتلا به نروپاتی شنوایی در مقایسه با گروه کنترل گزارش نمودند.

این محققین حدس زدند که اختلالی در سیستم عصبی وابران (دسته زیتونی – حونی) وجود دارد که متعاقب آن هیپرپلاریزاسیون سلول های مویی خارجی باعث افزایش پتانسیل های گیرنده مسئول CM در حون می شود. جالب اینکه Starr و همکارانش احتمال اختلال حون را به عنوان عاملی در نروپاتی شنوایی» مطرح کردند و بیان کردند که ما قادر به تمییز این مطلب نیستیم که تغییرات عملکرد سلول های مویی حونی نتیجه فعالیت عصبی آسیب دیده در این بیماران است یا اینکه

سمعک زیمنس اکسپرینس خود سبب آن است. (ص 97)

آنالیز دقیق، سه جزء الکتروکاکلئوگرافی (AP, SP, CM) در بیمارانی که تردید به نروپاتی شنوایی» در مورد آنها می رود، روش های احتمالی برای افتراق اختلال بین سلول های مویی خارجی، سلول های مویی داخلی، عقده مارپیچی (یا سیناپتیک) را مطرح می کند. یافته های مربوط به این اجزاء، به صورت سیستماتیک در این مطالعه، مقایسه شدند.

SP در نیمی از افراد این مطالعه ثبت نگردید، و با توجه به اینکه محققین از الکترودهای نزدیک، استفاده نکرده بودند، که باعث افزایش دامنه اجزای تست می شود، محققین به عدم توانایی خود در نتیجه گیری قطعی در مورد SP اشاره کردند.

Starr و همکارانش، همچنین به ارزش SP به عنوان شاخصی در عملکرد سلولهای مویی داخلی در بیماران نروپاتی، البته بر مبنای شواهد محققینی که با حیوانات کار کرده  اند، اشاره کردند.


در مقابل عدم وقت ذاتی، داده های الکتروکاکلئوگرافی برای شناسایی یک بیمار (به صورت فردی) Goin و همکاران (1982) متوجه شدند که نسبت یک ارزیابی تشخیص کارآمد برای جدا کردن گروهی از بیماران است. این محققین تفاوت قابل توجه آماری، در نسبت در بیماران مبتلا به مینیر در مقابل گروه های دیگر بیماران، یافتند. این یافته با نتایج تحقیقات Gibson، Prasher و Kilkeny (1983) تایید شد. Gibson و همکاران محدوده ای در نسبت های از 10 تا 63 در گوش های نرمال گزارش کردند. این مسئله تغییرپذیری بسیاری را نشان می دهد. در هر صورت برای پاتولوژی حونی که ناشی از بیماری مینیر بود، محدوده 0 تا 29 بود (با یک میانگین نسبت برابر با 13) برعکس بیماری مینیری نسبت

سمعک نامرئی های از 29 تا 89 (میانگین 51) ایجاد کردند. بنابراین مطابق این داده ها، نسبت 29 نقطه قطع پایینی موثر در بیماری مینیر بود. یادآوری این نکته مهم است، که Coast و Goin از محرک کلیک عریض باند و الکترود مجرای گوش، استفاده کردند. در صورتیکه Gibson، Prasher و Kikenny (1983) از الکترود TT استفاده کردند. ارتباط بین دامنه SP و AP به نحوی در منحنی نشان داده شده است (مجدد به تصویر 6-5 نگاه کنید). اغلب افراد با شنوایی طبیعی مقادیر مطلق بزرگتری را به صورت نسبی، برای SP و AP و نسبت نشان دادند که در محدوده نرمال می گنجید. (در تصویر با خطوط مورب نقطه چین نشان داده شد) بیمارانی با کاهش شنوایی حونی که ناشی از بیماری مینیر نیست، و بیماران با کاهش شنوایی ورای حونی، نیز تمایل دارند نسبت های در محدوده نرمال نشان دهند. اگر چه دامنه مطلق ممکن است به خاطر درجه اختلال شنوایی کوچکتر باشد. ویژگی خاص بیماری مینیر (در تصویر 6-5 نشان داده شده است) دامنه افزایش یافته SP در مقایسه با دامنه AP است، این امر توسط علائمی که بالای خط نقطه چین مورب قرار می گیرند نشان داده شده است. می بایست به خاطر داشت که روشهای ارزیابی، به مقدار قابل توجهی تفاوت دارند. تفاوت های پروتکل ها، بویژه مکان الکترود، تاثیر بارزی بر موج الکتروکاکلئوگرافی و دامنه مطلق SP و AP و دامنه های نسبی آنها (مثلا نسبت) خواهد داشت. تغییر پذیری طبیعی بالا در دامنه مطلق SP از کارآمدی کلینیکی آن خواهد کاست. Coats و همکاران، بدرستی اشاره کرده اند که نسبت به مقدار قابل توجهی با تغییر دامنه AP تغییر می یابد. مثلادر گوش های نرمال، با افزایش AP نسبت، کاهش می یابد. بنابراین Coats روش های آنالیز داده پیشرفته تری را توسعه داد و به کارگرفت تا ارتباط بین SP و AP را هنجارسازی کند و از تغییرپذیری ارزیابی ها بکاهد.


معرفی پروتکل با خلاصه‌ای از مراحل مهم در انجام یک ارزیابی کلینیکی ABR همراه است. پس از اینکه، بهترین ABR ممکن ثبت شد، می‌بایست با تجزیه وتحلیل امواج، یافته‌های مربوط به آن با توجه به دیگر یافته‌های ادیولوژیک، تاریخچة پزشکی بیمار، و شاید یافته‌های تشخیصی غیر ادیولویک، مورد تفسیر قرار گیرند. عناوین مهم  مربوط به آنالیز ABR، و تفسیر آن و حل مشکل در آن (که در کاربرد کلینیکی ABR، غیرقابل اجتناب است) درفصل 7، مطرح شده‌اند.

عوامل مربوط به  محرک:

نوع محرک: ABR که معمولاً با سیگنال کلیک 0.1 میلی ثانیه‌ای 

سمعک داخل گوش ثبت می‌شود، حداقل در گوشهای نرمال توسط فرکانسهای بالاتر در طیف کلیک، ایجاد می‌شود.

ABR برانگیخته شده توسط سیگنال کلیک با شدت متوسط (مثلاً 60 دسی‌بل nHL) که از طریق هدفن ادیومتری مرسوم مثلاً اینسرت فون (ER- BA)، فعالیت مناطق فرکانس بالای حون، تقریباً از 1000 تا 8000 هرتز را منعکس می‌نماید.

محققین در مورد منطقة فرکانسی که بیشترین اهمیت را در ایجاد ABR دارد، توافق نظر ندارند. یعنی در این مورد که آیا ABR فعالیت منطقة 4000-1000 هرتز، 8000 تا 4000 هرتز، یا اینکه مناطق بالای 2000 هرتز، بالای 3000 هرتز یا بالای 4000 هرتز را منعکس می‌کند؟

احتمالاً تفاوت در روش تحقیق و ویژگیهای افراد مورد مطالعه، باعث تغییرپذیری در گزارش‌های مربوط به ارتباط بین مینیمم سطح پاسخ برای کلیک و ادیوگرام تن خالص می‌شود.

مناطق راسی‌تر حون (فرکانسهای پایین) نیز توسط محرک کلیک، تحریک می‌شوند، اما لا اقل در افراد نرمال، این مناطق دخالتی در پاسخ ABR ندارند. دو دلیل برای این امر وجود دارد:

اول: پاسخ به فعالیت حونی، در زمانی که موج در حال حرکت، از قاعده به راس رسیده است، در مناطق قاعده‌ای حون، تقریباً رخ داده است.

دوم: قسمت جلویی موج در حال حرکت، هنگامیکه به منطقة راسی حون می‌رسد، تدریجی‌تر است (تیزی کمتری دارد)، در نتیجه، موج در حال حرکت، در ایجاد پاسخ همزمان بسیاری از رشته‌های آوران عصب شنوایی در یک بخش متمرکز از غشای قاعده‌ای‌، توانمند نیست.


یک روش آنالیز اضافی Wavelet – denoising» برای تعیین قله‌های Speech evoked در شرایط نویزی، استفاده می‌شود. Russo و همکاران به نحو مناسبی کاربردهای مهیج این تحقیقات را به ترتیب زیر خلاصه کرده‌اند: توانایی کمی کردن پاسخ‌های ساقة مغز که با اصوات گفتاری برانیگخته می‌شوند ابزار قوی برای تحقیق و کاربرد کلینیکی فراهم می‌کند. پاسخ ساقة مغز Speech – evoked خیلی از ویژگی‌های آتیکی سیگنال گفتاری را به صورت وفادارانه‌ای بازتاب می‌دهد. در یک سیستم شنوایی نرمال زمان‌بندی محرک، بر مبنای کسری از میلی‌ثانیه، به درستی و دقت در سطح ساقة مغز نمایانده می‌شود.

1) محاسبة دامنة RMS

2) محاسبة دامنه برای جزء طیفی برانگیخته شده با فرکانس پایة محرک.

3) محاسبة دامنه برای جزء طیفی که توسط اولین فرکانسهای فرمانت محرک ایجاد می‌شود.

4) همبستگی پاسخ‌های محرک به نویز

5) همبستگی بین ABR و FFR ثبت شده در محیط ساکت با محیط شلوغ.

 

شدت Intensity»:

شدت متغیر مهمی است که به زمان نهفتگی و دامنة ABR تاثیر مشهودی می‌گذارد، و از زمرة پارامترهایی است که در کاربرد کلینیکی ABR اغلب تغییر داده می‌شود.

یک سری موج ABR با سطوح کاهش یابندة شدت، در بخش سمت چپ تصویر 6.3 نمایش داده شده‌اند. ویژگی‌های برجستة تاثیر شدت بر زمان نهفتگی موج V در این مجموعة امواج هنگامی واضح‌تر می‌شود که مقادیر زمان نهفتگی را بر حسب عملکرد شدت ترسیم کنیم.

(تصویر 4-6).

عملکرد شدت – زمان نهفتگی برای موج V رایج‌ترین منحنی گرافیکی است که در 

سمعک اتیکن داده‌های ABR کلینیکی نمایش داده می‌شود. خط‌های نقطه‌چین، مقادیر زمان نهفتگی موج V متوسط را در گروهی از ن ومردان طبیعی جوان نشان می‌دهد. (Standard deveiation ±2.5) توجه کنید که این محدودة طبیعی، گسترة زمان نهفتگی وسیعتری را توام با کاهش شدت، در بر می‌گیرد این امر نشان دهندة تغییر پذیری بیشتر در ABR در سطوح شدت تحریکی پایین‌تر می‌باشد. انحراف معیارهای زمان نهفتگی موج V نرمال معمولاً در حدود 0.20 میلی‌ثانیه در 70 دسی‌بل و 0.30 میلی‌ثانیه در 30 دسی‌بل است. برای سطوح شدتی پایین تا متوسط Low to Moderate معمولاً به صورت طبیعی یک کوتاه شدگی سیستماتیک و ناگهانی مقادیر زمان نهفتگی (تا 0.50 یا 0.60 میلی‌ثانیه در زمان نهفتگی) به ازای 10 دسی‌بل شدت، یا 0.06 برای موج V تا تقریبا dBnHL60 دیده می‌شود.


تجمع زمانی (Temporal Summation)، برای حفظ دامنه، کافی خواهد ماند. نقش نرون‌های شنوایی واگرا و همگرا، از نرون‌های ردة پایین‌تر یا ردة بالاتر نیز مورد اشاره قرار گرفته است.

براساس نظر تعدادی از محققین ABR از دو جزء اصلی عمده تشکیل شده است:

یک جزء کند (انرژی در فرکانسهای 100 هرتز و پایین‌تر) و یک جزء تند (انرژی اغلب در فرکانسهای مناطق 500 و 900 هرتز)

این طبیعت دو گانة ABR، بسادگی با زیر نظر گرفتن ABR معمولی احساس می‌شود. (ABR ثبت شده با تنظیم فیلتر عریض). ABR یک موج آهسته است که اجزاء تند (امواج I تا VII به آن اضافه می‌شوند. تمایز مبتنی بر فیزیولوژی در تاثیرات نرخ تحریک، شدت، و فرکانس در این اجزاء سریع در مقابل اجزاء کند دیده می‌شود.

Suzuki و همکاران، ABR را بازای نرخ‌های 8 تا در ثانیه، تا 9/90  تا در ثانیه ثبت کردند، سپس آنالیز طیفی قدرت انجام دادند، و سپس به صورت دیجیتالی، شکل موج ABR را به دو جزء کند (0 تا 400 Hz) و جزء تند (400 تا 1500 هرتز)، تجزیه کردند.

دامنة جزء کند، در طول این گسترة نرخ تحریک، نسبتاً ثابت بود،

تجویز سمعک در حالیکه، دامنة موج I تا V ABR (جزء تند ABR)، کاهش یافت. زمان نهفتگی هر جزء یا نرخ، افزایش یافت. جالب اینکه، دامنة جزء کند، که خیلی بآرامی با افزایش نرخ، کاهش یافت به صورت متناقضی، در نرخ 40 هرتز افزایش دامنه نشان داد. این محققین، بیان کردند که تاثیرات متفاوت نرخ تحریک سریع به زمان نهفتگی ABR (افزایش) در مقابل دامنه (اساساً هیچ تغییری نمی‌کند) که توسط دیگران گزارش شده را می‌توان با طبیعت دو گانه ABR توضیح داد. به صورت ویژه‌ای دامنة ABR به تاثیرات نرخ هنگامیکه شدت تحریک زیر 50 دسی‌بل نگاه داشته شود مقاوم است.


بر مبنای تفاوتهای مشاهده شده برای آرایش های دگرسویی و همان سویی، این احتمال وجود دارد که پاسخ هر آرایش فعالیت ساقۀ مغز در سمت الکترود inverting را منعکس کند. یعنی اینکه 

سمعک oticon اگر الکترود Inverting، فعال باشد، ABR را در آرایش همان سویی ثبت می کند.

در هر صورت، امروزه به خوبی معلوم شده است که پاسخ ها، بدون الکترود inverting روی  مکان ماستوئید یا لوبول یا هر کجای دیگری در روی سر، قابل ثبت هستند و اینکه الکترود ورتکس non inverting قطعاً در ارتباط با فعالیت شنوایی ساقۀ مغز، فعال است. علاوه بر این الکترود ورتکس، نمی تواند بین فعالیت الکتریکی برخاسته از هر سوی ساقۀ مغز در قبال سوی دیگر، تمایزی بگذارد.

 

آرایش الکترود افقی Horizontal:

با این آرایش، الکترود non inverting معمولاً روی لوبول ماستوئید یا کانال گوش غیر همسو با تحریک قرار می گیرد، در حالیکه الکترود inverting روی ماستوئید، لوبول یا کانال گوش همسو با تحریک است (شکل 9-6).

امواج بدست آمده از این مع کردن جای الکترودها، با پلاریته های مع ثبت می شوند و هیچ تغییر دیگری نمی کنند. پاسخ های مکان های الکترود خاص undividual هنگامیکه با الکترودی که در سمت رجوع داده شده به الکترود غیر جمجه ای ثبت می شوند، ایزوله شده هستند. وقی که این کار با دو مکان الکترودی در آرایش افقی انجام شود، امواج III , I دارای پلاریتۀ منفی در ماستوئید همان سویی و پلاریتۀ مثبت در ماستوئید دگرسویی هستند. تاثیر افزایشی اجزاء با پلاریتۀ متضاد، افزایش دامنه است. این مبنای دامنۀ بزرگتری است که برای اجزای اولیه (III , I) گاه در آرایش افقی در مقابل آرایش همان سویی مرسوم الکترودی دیده می شود. موج I در آرایش افقی، برجسته است، اگرچه در افراد نرمال، تعیین آن وماً آسان تر از آرایش الکترودی مرسوم نیست. در بیماران مبتلا به پاتولوژی شنوایی محیطی، آرایش افقی ممکن است مزایایی را در تعیین موج I، به همراه داشته باشد. موج II و دره منفی متعاقب آن، معمولاً بوضوح در آرایش افقی مشاهده نمی شود و اگر وجود داشته باشند، معمولاً زمان نهفتگی کوتاهتری نسبت به هنگامیکه به صورت مرسوم ثبت می شوند، نشان می دهند. از نظر تئوریک آرایش الکترودی افقی، موازی با سطح dipole مربوط به موج III قرار گرفته است، و لذا می بایست در این آرایش، دامنۀ موج III بیشتر از آرایش مرسوم و حتی آرایش غیر جمجمه ای که یک نحوۀ قرار گیری عمودی دارد، باشد.

در واقع موج III در ثبت با آرایش افقی، دامنۀ نسبتاً بزرگتری را نسبت به آرایش های دیگر نشان می دهد لیکن به نظر می رسد که عریض تر است (Brodened) و زمان نهفتگی آن طولانیتر شده است. در آرایش افقی، مجموعۀ IV – V به صورت یک موج منفرد ظهور می یابد و زمان نهفتگی ان بین مقداری که برای موج IV و موج V انتظار می رود، خواهد بود، و دامنۀ آن کاهش خواهد یافت. در افراد بزرگسال، با این آرایش اغلب موج V واقعی به دست نمی آید. موجی که با الکترود افقی به دست می آید را می توان با تفاضل موج آرایش دگرسویی از موج آرایش همان سویی به صورت اشتقاقی (devived) نیز به دست آورد.


Stimulus Polarity (قطبیت محرک):

در سازگاری با تاثیرات مورد انتظار Rate بر ABR، Wrege و Starr (1981) زمانهای نهفتگی BI کوتاهتری را برای محرک کلیک انبساطی نسبت به انقباضی گزارش کردند. Wilson و همکاران (1985)، همچنین زمانهای نهفتگی کوتاهتر BI را برای محرک انبساطی در مقابل انقباضی گزارش کردند اما تفاوت دامنه ای در ABR های ثبت شده از Guinapig ندیدند.

قیمت سمعک ریساند  آنها مطالعه ای روی انسان انجام ندادند.

بر طبق نظر Rawool و Ballachanda (1990) مقادیر زمان نهفتگی برای تحریک دو گوشی با تحریک کلیک خارج از فاز، (انبساطی به یک گوش و انقباضی به گوش دیگر) حتی کوتاهتر هم بود.

 

معدل گیری پاسخ و Acquisition

اهمیت احتمالی تفاوت در تعداد محرک هایی که معدل گیری می شوند (بین تحریک یک گوشی و دو گوشی) و توالی که در آن داده ‌های این شرایط جمع آوری می شوند، دانسته نیست. در بسیاری از مطالعات، تعداد برابری از تحریک (معمولا 1024 یا 2048) برای هر شرایط تک گوشی و دو گوشی ارائه می شوند. یک استثناء مطالعه Fowler و Leonards (1985) است که در آن برای هر کدام از شرایط (دو تا تک گوش و یک دو گوشی) سه موج تکرار شد که در هر کدام 4000 تحریک معدل گیری گردید. این موج ها قبل از اینکه پارادایم تداخل دو گوشی اعمال شود، به هم اضافه شدند.

بنابراین پاسخ بدست آمده برای هر شرایط بر مبنای 12000 محرک بود. ارائه روتین تعداد برابری از تکرار تحریک در هر شرایط منطقی است، زیرا پاسخ تک گوشی جمع شده) (موج دو گوشی پیش بینی شده) وموج دو گوشی واقعی، با تعداد برابری از تکرار تحریک بدست آمده اند. Furst و همکاران 1985 مجموعه هایی (متناوب) را به صورت تکراری (25 بار) درآمیختند که از ارائه 256 کلیک در هر کدام از سه شرایط تشکیل می شد، تا اینکه پاسخ برای هر شرایط برای 6400 محرک، معدل گیری می شد.

این روش درآمیختن برای ارائه محرک به منظور توزیع برابر تغییرات در وضعیت فرد یا EEG هنگام تست به کار گرفته شد.

تنظیمات فیلتر:

مورد استفاده ترین تنظیم فیلتر میان گذر در مطالعات تداخل دو گوشی 1، 10، 20 یا 30 HZ تا حداقل 3000Hz است. تنظیم اندکی محدودتر 100 یا 150 تا 3000 هرتز هم به کار گرفته شده است.

آنالیز ترکیب طیفی موج ناشی از تفاوت دو گوشی، ارزیابی نشده است، اما می تواند اطلاعات عملی در اختیار بگذارد. اگر دخالت فرکانسی پایین قابل توجه در این جزء وجود داشته باشد، احتمال کاهش دامنه این جزء با فیلترینگ توام با نقطه قطع بالاگذر بالاتر وجود دارد. شاید این امر دلیل وجود بی ثبات، BI حتی در شرایط ارزیابی ایده آل باشد. در حقیقت درهر صورت، Fowler و Broadard (1988)، اجزاء BI بزرگتر  و قابل اعتمادتری را با تنظیم فیلتر بالاگذر، 150 هرتز در مقابل 30Hz گزارش کردند.


Stimulus Polarity (قطبیت محرک):

در سازگاری با تاثیرات مورد انتظار Rate بر ABR، Wrege و Starr (1981) زمانهای نهفتگی BI کوتاهتری را برای محرک کلیک انبساطی نسبت به انقباضی گزارش کردند. Wilson و همکاران (1985)، همچنین زمانهای نهفتگی کوتاهتر BI را برای محرک انبساطی در مقابل انقباضی گزارش کردند اما تفاوت دامنه ای در ABR های ثبت شده از Guinapig ندیدند.

قیمت سمعک ریساند  آنها مطالعه ای روی انسان انجام ندادند.

بر طبق نظر Rawool و Ballachanda (1990) مقادیر زمان نهفتگی برای تحریک دو گوشی با تحریک کلیک خارج از فاز، (انبساطی به یک گوش و انقباضی به گوش دیگر) حتی کوتاهتر هم بود.

 

معدل گیری پاسخ و Acquisition

اهمیت احتمالی تفاوت در تعداد محرک هایی که معدل گیری می شوند (بین تحریک یک گوشی و دو گوشی) و توالی که در آن داده ‌های این شرایط جمع آوری می شوند، دانسته نیست. در بسیاری از مطالعات، تعداد برابری از تحریک (معمولا 1024 یا 2048) برای هر شرایط تک گوشی و دو گوشی ارائه می شوند. یک استثناء مطالعه Fowler و Leonards (1985) است که در آن برای هر کدام از شرایط (دو تا تک گوش و یک دو گوشی) سه موج تکرار شد که در هر کدام 4000 تحریک معدل گیری گردید. این موج ها قبل از اینکه پارادایم تداخل دو گوشی اعمال شود، به هم اضافه شدند.

بنابراین پاسخ بدست آمده برای هر شرایط بر مبنای 12000 محرک بود. ارائه روتین تعداد برابری از تکرار تحریک در هر شرایط منطقی است، زیرا پاسخ تک گوشی جمع شده) (موج دو گوشی پیش بینی شده) وموج دو گوشی واقعی، با تعداد برابری از تکرار تحریک بدست آمده اند. Furst و همکاران 1985 مجموعه هایی (متناوب) را به صورت تکراری (25 بار) درآمیختند که از ارائه 256 کلیک در هر کدام از سه شرایط تشکیل می شد، تا اینکه پاسخ برای هر شرایط برای 6400 محرک، معدل گیری می شد.

این روش درآمیختن برای ارائه محرک به منظور توزیع برابر تغییرات در وضعیت فرد یا EEG هنگام تست به کار گرفته شد.

تنظیمات فیلتر:

مورد استفاده ترین تنظیم فیلتر میان گذر در مطالعات تداخل دو گوشی 1، 10، 20 یا 30 HZ تا حداقل 3000Hz است. تنظیم اندکی محدودتر 100 یا 150 تا 3000 هرتز هم به کار گرفته شده است.

آنالیز ترکیب طیفی موج ناشی از تفاوت دو گوشی، ارزیابی نشده است، اما می تواند اطلاعات عملی در اختیار بگذارد. اگر دخالت فرکانسی پایین قابل توجه در این جزء وجود داشته باشد، احتمال کاهش دامنه این جزء با فیلترینگ توام با نقطه قطع بالاگذر بالاتر وجود دارد. شاید این امر دلیل وجود بی ثبات، BI حتی در شرایط ارزیابی ایده آل باشد. در حقیقت درهر صورت، Fowler و Broadard (1988)، اجزاء BI بزرگتر  و قابل اعتمادتری را با تنظیم فیلتر بالاگذر، 150 هرتز در مقابل 30Hz گزارش کردند.


گسیل های صوتی گوش برانگیخته گذرا : TEOAEs ها پاسخ های شنوایی پیچیده ای هستند که می توانند تقریبا در تمامی افراد با شنوایی طبیعی ثبت شوند . TEOAEs ها معمولا گسترده ای هستند ک

نمایندگی سمعک ریسانده به وسیله ی کلیک های باند پهن در حدود db spl  48 تولید می شوند و در درجه اول به عنوان یک صلیب ترکیبی (انتشار) و طیف متفاوت قدرت (نویز) به اشکال موج متوسط پاسخ می دهند . پس از یک محرک کوتاه مانند کلیک یا انفجار تن ، یک شکل موج واگرای فرکانس را می توان به دست آورد . (شکل 5 – 13 ) . به طور کلی ، طیف TEOAEs های به دست آمده در پاسخ به کلیک ها انتظار می رود که طیف پاسخدهی وسیع داشته باشد و در پاسخ به انفجارات تن کاملا فرکانس خاص باشند . علاوه بر میکروفون حساس کم صدا که برای ثبت SOAE ها ، مورد استفاده قرار می گیرد ، probe  شامل یک منبع صوتی کوچک برای ارائه محرک ها است . پاسخ ها یی که به دامنه محرک داده می شوند به طور متوسط برای استخراج TEOAE از سر و صدای پس زمینه هستند. در یک ضبط معمول TEOAE ، فشار صدای کانال گوش به وسیله فاکتور 10000 – 100 و فیلترهای بالا گذر در فرکانس Hz400  – 300 تقویت می شوند . سیگنال TEOAEدر حدود Hz50 – 40 است و با استفاده از روش مشابه پتانسیل های شنوایی برانگیخته اندازه گیری می شوند . پارامترهای اندازه گیری معمولی در دستگاه های موجود تجاری (یا تولید و یا مجوز توسط otodynamics با مسئولیت محدود انگلستان ) شامل نسبت سیگنال به نویز ، سطح مطلق TEOAE در db و درصد تکرارپذیری (تولید مجدد) دو شکل موج با پاسخ متوسط هستند . این نیازها تاکید می کنند که پاسخ اندازه گیری شده توسط محرک برانگیخته و پارامترهای ثبت شده همانند وضعیت گوش میانی و کانال گوش تعیین خواهد شد . TEOAEها نسبت به کاهش حون حساس هستند زیرا یافته ها در فاصله مکث بین ارائه محرک شناخته می شود . علاوه بر این ، TEOAEها بسیار حساس به آسیب شناسی حون و مسیر فرکانس ویژه هستند . فرکانس هایی که در آن ها آستانه های شنوایی بیش از db 30 – 20 افت شنوایی دارند ، به طور معمول در پاسخ TEOAEها وجود ندارند . به خاطر حساسیتشان به اختلال حون ، TEOAEها کاربرد گسترده ای در غربال گری شنوایی نوزادان پیدا کرده اند . گوش های نوزاد سالم به طور معمول سطوح OAE قوی ، از bd spl 15 تا بیش از bd spl 30 تولید می کند . پردازش سیگنال کوچک مورد نیاز برای استخراج پاسخ های دریافتی از صدا و اندازه گیری یا مقادیر فرکانس ویژه معتبر می توانند در طی چند ثانیه انجام شوند . این در تضاد با یافته های پاسخ شنوایی ساقه ی مغز (ABR) است که به الکترودهایی نیاز دارند و باید از الکترونسیفالوژفیک (EEG)سیگنال زمینه در طی یک دوره طولانی تر معدل گیری سیگنال استخراج شود . اگر چه ، TEOAEها سرعت و حساسیت بالایی دارند ، آن ها نمی توانند برای ارزیابی شنوایی فرکانس بالا استفاده شوند . متاسفانه ، TEOAEهای به سرعت ظاهر شده و در بخش تحریکی ثبت یا ضبط ناپدید می شوند .


گسیل های صوتی گوش برانگیخته گذرا : TEOAEs ها پاسخ های شنوایی پیچیده ای هستند که می توانند تقریبا در تمامی افراد با شنوایی طبیعی ثبت شوند . TEOAEs ها معمولا گسترده ای هستند ک

نمایندگی سمعک ریسانده به وسیله ی کلیک های باند پهن در حدود db spl  48 تولید می شوند و در درجه اول به عنوان یک صلیب ترکیبی (انتشار) و طیف متفاوت قدرت (نویز) به اشکال موج متوسط پاسخ می دهند . پس از یک محرک کوتاه مانند کلیک یا انفجار تن ، یک شکل موج واگرای فرکانس را می توان به دست آورد . (شکل 5 – 13 ) . به طور کلی ، طیف TEOAEs های به دست آمده در پاسخ به کلیک ها انتظار می رود که طیف پاسخدهی وسیع داشته باشد و در پاسخ به انفجارات تن کاملا فرکانس خاص باشند . علاوه بر میکروفون حساس کم صدا که برای ثبت SOAE ها ، مورد استفاده قرار می گیرد ، probe  شامل یک منبع صوتی کوچک برای ارائه محرک ها است . پاسخ ها یی که به دامنه محرک داده می شوند به طور متوسط برای استخراج TEOAE از سر و صدای پس زمینه هستند. در یک ضبط معمول TEOAE ، فشار صدای کانال گوش به وسیله فاکتور 10000 – 100 و فیلترهای بالا گذر در فرکانس Hz400  – 300 تقویت می شوند . سیگنال TEOAEدر حدود Hz50 – 40 است و با استفاده از روش مشابه پتانسیل های شنوایی برانگیخته اندازه گیری می شوند . پارامترهای اندازه گیری معمولی در دستگاه های موجود تجاری (یا تولید و یا مجوز توسط otodynamics با مسئولیت محدود انگلستان ) شامل نسبت سیگنال به نویز ، سطح مطلق TEOAE در db و درصد تکرارپذیری (تولید مجدد) دو شکل موج با پاسخ متوسط هستند . این نیازها تاکید می کنند که پاسخ اندازه گیری شده توسط محرک برانگیخته و پارامترهای ثبت شده همانند وضعیت گوش میانی و کانال گوش تعیین خواهد شد . TEOAEها نسبت به کاهش حون حساس هستند زیرا یافته ها در فاصله مکث بین ارائه محرک شناخته می شود . علاوه بر این ، TEOAEها بسیار حساس به آسیب شناسی حون و مسیر فرکانس ویژه هستند . فرکانس هایی که در آن ها آستانه های شنوایی بیش از db 30 – 20 افت شنوایی دارند ، به طور معمول در پاسخ TEOAEها وجود ندارند . به خاطر حساسیتشان به اختلال حون ، TEOAEها کاربرد گسترده ای در غربال گری شنوایی نوزادان پیدا کرده اند . گوش های نوزاد سالم به طور معمول سطوح OAE قوی ، از bd spl 15 تا بیش از bd spl 30 تولید می کند . پردازش سیگنال کوچک مورد نیاز برای استخراج پاسخ های دریافتی از صدا و اندازه گیری یا مقادیر فرکانس ویژه معتبر می توانند در طی چند ثانیه انجام شوند . این در تضاد با یافته های پاسخ شنوایی ساقه ی مغز (ABR) است که به الکترودهایی نیاز دارند و باید از الکترونسیفالوژفیک (EEG)سیگنال زمینه در طی یک دوره طولانی تر معدل گیری سیگنال استخراج شود . اگر چه ، TEOAEها سرعت و حساسیت بالایی دارند ، آن ها نمی توانند برای ارزیابی شنوایی فرکانس بالا استفاده شوند . متاسفانه ، TEOAEهای به سرعت ظاهر شده و در بخش تحریکی ثبت یا ضبط ناپدید می شوند .


گسیلهای خود به خودی صوتی گوش

OAEهای خود به خودی در واقع پاسخ های فرکانسی مستمر با پهنایباند محدود (باریک) در نزدیکی Hz1 است آن ها با اتصال یک میکروفون کوچک و حساس به کانال گوش خارجی ثبت می شوند . سر و صدا از کانالگوش ، تقویت شده ،

نمایندگی سمعک برنافون فیلترهای بالا گذر (high – pass ) و آزاد کننده با یک تجزیه و تحلیلکننده طیفییا نرم افزارFFT برای آنالیزطیفی جهت شناسایی فرکانس SOAE معمولی عمل می کنند . SOAE یک پاسخ فرکانسی معین و با باند باریک و تن مانن است که حداقل db3 بالاتر از کف سر و صدا است ( شکل 4 – 13 ) . به طور کلی SOAE ها زمان تاخیر قابل توجهی دارند که مشخص کننده ی پاسخ صوتی است . زمان تاخیر می تواند متفاوت باشد 2 و یا بیشتر از 20 میلی ثانیهبوده که پس از تحریک که توسط کلیک شنوایی صورت می گیرد رخ می دهد . این SOAE ها در  5 – 1 یا بیشتر فرکانس های بین 0.5 تا 9.0 کیلو هرتز ظاهر می شود ولی به طور معمولدر منطقهفرکانسی از 1 تا 3 کیلو هرتز متمرکز شده اند . فرکانس های زیر 0.5 کیلو هرتز به دلیل فیلترهای مورد استفاده برای از بین بردن صدای فیزیولوژیک کم فرکانس به هنگام ثبت صدا به طور معمول قابل اندازه گیری نیستند . دامنه ی SOAE ها ، محدوده ی از حدود db spl 25 – به بالا تا  db spl 20 + است که بیشترین افت بین 10 – و  db spl20 + است که بیشترین افت بین 10 – و db spl 10 + می باشد . برای مثال در سگ ها و گاهی اوقات انسان ها ، SOAE های قابل شنیدن تا الان گزارش شده اند db spl 50 است . در گوش های انسان ، SOAE ها هنگامی که افت شنوایی بیشتر از 25 تا db30 ثبت می شوند . اگر چه که آن ها ممکن است در بعضی از گوش ها با شنوایی خفیف تشخیص داده شوند .

اگر چه که فرکانس های SOAE ، در زمان های کوتاه نسبتا باثبات هستند ، آن ها به شرایط نامطلوب متابولیک آسیب پذیر هستند . بیشتر بزرگساللان و کودکان با شنوایی طبیعی SOAE های تولید می کنند که در حضور تحریک خارجی قابل اندازه گیری هستند . شیوع SOAE ها کمتر از گسیل های برانگیخته است و SOAE ها ممکن است وابسته به گوش و جنس باشند .  با این حال ، برآورد شیوع SOAE ها بستگی به ابزار وروش مجموعه ای داده هایی دارد که برای اندازه گیری آن ها استفادهمی شوند .تقریبا دو برابر بیشتر ن همانند مردان SOAE ها را نشان می دهند و آن ها اغلب در گوش راست نسبت به گوش چپ مشاهده می شود . مطالعات مختلف تفاوت های ژنتیکی را که در شیوع یا پخش SOAE ها نقش دارد را گزارش می کند . نوزادان ، کودکان و بزرگسالان جوان شیوع یکسانی از SOAE ها دارند ، با این حال گوش های نوزادان و کودکان معمولا SOAE های با فرکانس بالاتری دارند ( بین 3 و 4 کیلو هرتز ) . برای افراد مسن تر از 60 سال ، شیوع  SOAE ها  به نظر می رسد کاهش یابد .


، بهره کلی مطلوب برای هر کاربر سمعک  را بصورت تابعی از میانگین سطح آستانه شنوایی

از کجا سمعک بخرم ( HTL ) در فرکانس های  500 ، 1000 ، 2000 و 4000 هرتز ( 4FA HTL ) نشان می دهد . با قبول تغییرات 3 دسی بل در بهره مورد نظر کاربران دیده می شود که بهره تجویزی NAL-NL1 صرفا در 50 درصد موارد قابل قبول بوده و در 45 درصد موارد باید بهره کاهش و در 5 درصد موارد باید افزایش یابد . این داده ها گواهی است بر اینکه در بسیاری از افراد کم شنوا بویژه افراد با کم شنوایی در حد ملایم تا متوسط ، روش NAL-NL1 بهره بسیار بیشتری را تجویز می نماید .

بطور میانگین داوطلبین این مطالعه ، مقدار 3.2 dB بهره کمتری را نسبت به بهره تجویزی ، ترجیح می دهند . که بسیار نزدیک به انحراف بهره معادل 4.3 dB است که در پژوهش های مرتبط با روش NAL-RP بدست آمده است .

 

نتیجه آنکه : نقطه شروع برای تنظیمات بلندی، کاهش بهره کلی در حد 3dB است که به لحاظ نظری در روش تجویزی NAL-NL2 اتخاذ شده است .

ازجمله فاکتور های تاثیرگذار در تخمین بهره مطلوب می توان به 6 مورد ذیل اشاره نمود :

درجه کم شنوایی ( 4FA HTL  بر حسب dBHL

شیب ادیوگرام ( dB )

سن ( برحسب سال )

جنس ( مونث / مذکر )

تجربه استفاده از سمعک ( بدون تجربه / با تجربه )

آرایش سمعک ( یک طرفه / دو طرفه )

 

تاثیر جنس :

جنس کاربران یکی از فاکتور های مهم در خطای بهره تخمینی روش NAL-NL1 می باشد . به طور میانگین کاربران مونث ، 2.4dB بهره کمتری را نسبت به کاربران مذکر ترجیح می دهند که این تفاوت از لحاظ آماری معنی دار است .


نمایش زمانی طیف صوتی کلمهءbat (B,C)مشاهده می شود که درمحدودهءزمانی

سمعک فوناک 40 میلی ثانیه که مربوط به صدای واکهء a  می باشد، طیف سیگنال وضعیت ثابتی دارد

طراحی شده است (بطور مثال Fourier Trans Form یا FFT )انجام داد.

بزرگترین دسته­بندی که برای سیگنال در نظر گرفته می­شود تقسیم­بندی سیگنالها به اصوات یک و

آیک است.

اصوات آیک به دو گروه اصلی تقسیم می­شوند:

اصوات یکی که بسیار کوتاه مدت یا لحظه­ای هستند که تن برست (Tone burst) و گاهی به نوان تن پیپ نیز نامیده می­شوند (Tone Pips) این اصوات به دلیل اینکه یک هستند حس مشخصی از فرکانس را منتقل می­نمایند و فقط بدلیل لحظه­ای بودن جز اصوات آیک قرار گرفته­اند. بدیهی است چون حس مشخصی از فرکانس را منتقل می­نمایند از نظر طیف فرکانسی سینوسی یا پیورتن هستند. لذا اگر

زمان آنها افزایش یابد یک موج تن برست مبدل یک موج پیورتن خواهد شد. اصوات آیکی که طیف

فرکانسی وسیع دارند و الگوی ارتعاشی آنها نامنظم است مثل امواج نویز سفید (White noise) که شامل همه­ی فرکانسها می­شود (نویز سفید در امواج نورانی مشابه رنگ سفید است).

 اصوات آیکی غیر سینوسی که طیف مجموعه­ی آنها وسیع و گسترده است . لذا احساسی که در شنونده بوجود آورند غیر تونال و ناخوشایند است. احساس طنین گفتار یا درک فرکانس (Pitch Discrimination) توسط واکه­ها بوجود می­آید که وابسته است به کم فرکانس­ترین یا پر انرژی­ترین موج سینوسی سازنده­ی یک مجموعه­ی آوایی است بطور مثال در سیلاب با، پا، تا، واکه­ی آ که انرژی بیشتری نسبت به همخوانهای ب، پ و ت دارد، حس فرکانس را منتقل می­نماید صدای آ در اینجا به عنوان فرکانس حامل (carrier Frequency) یا فرکانس پایه (Fundamental) می­باشد.

صداهایی که در گلو به یاری لرزش تارآواها ساخته شود واکه گفته میشود.واکه‌های فارسی شش تا هستند که سه تایشان کوتاه و سه تایشان بلند نام دارند.


در نتیجه، اگرچه، نسبتاً زنجیره‌های کمتری از Tone Pip در مقابل Tone Pip های منفرد متعدد، در یک واحد زمانی ارائه شده است، اما تعداد محرک‌های  معدل‌گیری شده، برای ABR و ALR به صورت برابر، کافی است.

زنجیره‌های با چندین محرک (20، 65، و بیشتر) که اغلب در نرخ‌های سریعی ارائه می‌شوند، نیز برای برانگیختن ABR به منظور کاهش زمان تست، ارائه شده‌اند. کاهش قابل توجه در زمان لازم برای برانگیختن ABR حداقل در گروههای نوزادان برای امکان‌پذیری برآورد وضعیت شنیداری در هر گوش با محرکهای وابسته به فرکانس متعدد، کارآمد است. روشهای متعددی شامل Maximum Length Sequence» و chained stimuli» در آنالیز ABR مورد توجه قرار گرفته‌اند (فصل 7). MLS از نظر ریاضی  یک quasi-Random در مجموعة دو گانه است که با زنجیره‌های 1S+  و -1S ارائه می‌شود). در

نمایندگی سمعک برنافون کاربرد ادیولوژیکی آن، ممکن است به صورت OS , +1S یا با کلیک و سکوت ارائه شود.

یک نتیجة نامطلوب که اغلب با ارائه سریع زنجیره‌های محرک (کلیک‌ها یا تن‌برست‌ها) همراه است، کاهش دامنة پاسخ و طولانی‌شدن زمان نهفتگی است. احتمالاً این پدیده ناشی از تطبیق (Adaptation) در سیستم شنوایی است.

تعدیل روشهای زنجیرة تحریکی، می‌تواند باعث کمتر شدن تاثیرات منجر به افزایش زمان نهفتگی و کاهش دامنه گردد. از اوائل 1980، گزارش‌هایی از حفظ قابل توجه زمان آزمون، و افزایش کارایی تست با استفاده از تکنیک‌های زنجیرة تحریک به صورت منظم در مقالات متعدد ارائه شده است.

با این حال، اگرچه، روش‌هایی چون MLS در سیستم‌های موجود تجاری نیز به عنوان یک ویژگی‌ گنجانیده شده است، لیکن استراتژی‌های زنجیرة تحریک هنوز به صورت وسیع در مجموعة آزمون‌های کلینیکی ABR، جایگزین نشده‌اند.

محرک نویز: سیگنال‌های نویز که به تنهایی یا همراه با کلیک و تن‌برست، ارائه می‌شوند، اغلب در متون مربوط به ABR کلینیکی، توصیف می‌شوند. دلایل به کارگیری نویز به عنوان محرک، یا همراه با محرک، در بین مطالعات مختلف، تفاوت می‌کند، و شامل تحقیق در مورد پدیده‌های شنوایی پایه‌ای (مثلاً خواص پاسخی زمانی حون و عصب شنوایی)، یا اهداف کاربردی کلینیکی بیشتر (مثلاً وابستگی فرکانسی بیشتر برای ارزیابی کلینیکی نوزادان و کودکان) می‌شود.

محرک نویز، مورداستفاده در ارزیابی gap detection، یک فرآیند سایکوفیزیکی که برای ارزیابی، پردازش شنیداری زمانی یا وضوح زمانی به کار می‌رود نیز به عنوان محرک در تولید ABR، موثر است.


بیش از 90 درصد بیماران، تفاوت 20 دسی‌بل را نشان می‌دهند. کاربرد کلینیکی محرک تن‌برست در برآورد الکتروفیزیولوژیک، آستانة شنوایی تن خالص در فصل 8 توضیح داده شده است. آنچه در اینجا گفته می‌شود. تحقیقات ابتدایی از کاربرد تن‌برست در تحریک ABR است. همانگونه که در بخش قبلی در مورد قطبیت محرک، ذکر شد، تفاوت‌هایی که

نمایندگی سمعک ریساند در ABRهای برانگیخته شده با محرک‌های تن‌برست در مناطق فرکانسی متفاوت، روشنی‌هایی را در مکانیزم‌ فیزیولوژی حونی، و بویژه، پاسخ‌های حون به قطبیت انبساطی در مقابل انقباضی ایجاد می‌کند.

چند تن از محققین با ABR، پدیدة Forward masking را مورد آزمایش قرار داده‌اند. Walton و همکاران، پوشانندهای maskers تن‌برست و سیگنال‌های probe را در تحقیق روی آزادی از ماسکینگ، به عنوان عملکرد سن در بزرگسالان مورد بررسی قرار دادند. با استفاده از پارادایم Forward masking. محققین دریافتند تفاوت سنی، در تغییر زمان نهفتگی موج V، با فواصل کوتاه (مثلاً 16 میلی ثانیه) بین ماسکر و پروب، برای فرکانسهای تن‌برست بالاتر (مثلاً 4000 و 8000 هرتز) وجود دارد، اما برای فرکانس‌های پایین‌تر (HZ1000) خیر. رهایی از ماسکینگ، که یک ارزش زمان نهفتگی مبنایی برای ABR است، تقریباً همیشه تحت شرایط همة محرکها، و گروههای سنی، با یک فاصلة حداقل 64 میلی ثانیه‌ای بین masker و سیگنال پروب، کامل بود.

 

Modulated Tones: تن‌های مدوله شده:

توصیف‌هایی از ABR ایجاد شده با محرکهایی که از نظر فرکانس مدوله شده‌اند و آنهایی که از نظر دامنه، مدوله شده‌اند، وجود دارد. سیگنال‌های FM , AM جای دیگری در فصل ASSR، توصیف شده‌اند. Legendre Sequences و Maximum Length Syquences (MLS) از مجموعة پالس‌ها، نیز در تحریک ABR مورد استفاده قرار گرفته‌اند. اگرچه این روش‌ها ممکن است احتمالاً کارآمدی جمع‌آوری داده‌های ABR را افزایش دهند و زمان تست را کاهش دهند، تایید کلینیکی برای آنها کافی نیست.

 

Stimulus Trains:

(1980) Tietze دو روش واضح برای تحریک همزمان و ثبت ABR و ALR معرفی کردند مشکل  متدولوژیک در ثبت همزمان این دو AER این است که ABR نیاز به محرکی با شروع ناگهانی (مثلاً 2 تا 4 سیکل)، دیرش کوتاه، و فواصل بین تحریکی کوتاه (مثلاً 25 ms) دارد، در حالیکه، ALR با محرکهایی که زمان خیز – افت کافی، (مثلاً 8 تا 30 ms) دیرش پلاتو (500 ms تا 30) و فواصل بین تحریکی تقریباً 2/5 ثانیه‌ای بهتر برانگیخته می‌شوند.

با یک روش، مجموعه‌ای از Tone Pip، با 2/5 ثانیه فاصله بین هر زنجیره، ارائه می‌شوند. هر زنجیره، تاثیر، یک واحد محرک منفرد را در برانگیختن ALR دارد. لیکن در هر زنجیره، هر Tonr Pip با فواصل 25 میلی‌ثانیه‌ به عنوان محرک ABR مورد استفاده قرار می‌گیرد. روش دوم مشابه است. هر Tone Pipe به عنوان محرک ABR به کار می‌رود، و بین هر گروه از Tone Pipها، یک تن‌برست با سطح شدتی پایین‌تر داخل می‌شود تا ALR را برانگیزد. از آنجا که ALR پاسخی با دامنة بزرگتر است، (سیگنال قوی‌تری است)، می‌بایست تعداد کمتری محرک را معدل‌گیری کرد، تا یک موج ثابت از آن به دست آید.

بیش از 90 درصد بیماران، تفاوت 20 دسی‌بل را نشان می‌دهند. کاربرد کلینیکی محرک تن‌برست در برآورد الکتروفیزیولوژیک، آستانة شنوایی تن خالص در فصل 8 توضیح داده شده است. آنچه در اینجا گفته می‌شود. تحقیقات ابتدایی از کاربرد تن‌برست در تحریک ABR است. همانگونه که در بخش قبلی در مورد قطبیت محرک، ذکر شد، تفاوت‌هایی که در ABRهای برانگیخته شده با محرک‌های تن‌برست در مناطق فرکانسی متفاوت، روشنی‌هایی را در مکانیزم‌ فیزیولوژی حونی، و بویژه، پاسخ‌های حون به قطبیت انبساطی در مقابل انقباضی ایجاد می‌کند.

چند تن از محققین با ABR، پدیدة Forward masking را مورد آزمایش قرار داده‌اند. Walton و همکاران، پوشانندهای maskers تن‌برست و سیگنال‌های probe را در تحقیق روی آزادی از ماسکینگ، به عنوان عملکرد سن در بزرگسالان مورد بررسی قرار دادند. با استفاده از پارادایم Forward masking. محققین دریافتند تفاوت سنی، در تغییر زمان نهفتگی موج V، با فواصل کوتاه (مثلاً 16 میلی ثانیه) بین ماسکر و پروب، برای فرکانسهای تن‌برست بالاتر (مثلاً 4000 و 8000 هرتز) وجود دارد، اما برای فرکانس‌های پایین‌تر (HZ1000) خیر. رهایی از ماسکینگ، که یک ارزش زمان نهفتگی مبنایی برای ABR است، تقریباً همیشه تحت شرایط همة محرکها، و گروههای سنی، با یک فاصلة حداقل 64 میلی ثانیه‌ای بین masker و سیگنال پروب، کامل بود.

 

Modulated Tones: تن‌های مدوله شده:

توصیف‌هایی از ABR ایجاد شده با محرکهایی که از نظر فرکانس مدوله شده‌اند و آنهایی که از نظر دامنه، مدوله شده‌اند، وجود دارد. سیگنال‌های FM , AM جای دیگری در فصل ASSR، توصیف شده‌اند. Legendre Sequences و Maximum Length Syquences (MLS) از مجموعة پالس‌ها، نیز در تحریک ABR مورد استفاده قرار گرفته‌اند. اگرچه این روش‌ها ممکن است احتمالاً کارآمدی جمع‌آوری داده‌های ABR را افزایش دهند و زمان تست را کاهش دهند، تایید کلینیکی برای آنها کافی نیست.

 

Stimulus Trains:

(1980) Tietze دو روش واضح برای تحریک همزمان و ثبت ABR و ALR معرفی کردند مشکل  متدولوژیک در ثبت همزمان این دو AER این است که ABR نیاز به محرکی با شروع ناگهانی (مثلاً 2 تا 4 سیکل)، دیرش کوتاه، و فواصل بین تحریکی کوتاه (مثلاً 25 ms) دارد، در حالیکه، ALR با محرکهایی که زمان خیز – افت کافی، (مثلاً 8 تا 30 ms) دیرش پلاتو (500 ms تا 30) و فواصل بین تحریکی تقریباً 2/5 ثانیه‌ای بهتر برانگیخته می‌شوند.

با یک روش، مجموعه‌ای از Tone Pip، با 2/5 ثانیه فاصله بین هر زنجیره، ارائه می‌شوند. هر زنجیره، تاثیر، یک واحد محرک منفرد را در برانگیختن ALR دارد. لیکن در هر زنجیره، هر Tonr Pip با فواصل 25 میلی‌ثانیه‌ به عنوان محرک ABR مورد استفاده قرار می‌گیرد. روش دوم مشابه است. هر Tone Pipe به عنوان محرک ABR به کار می‌رود، و بین هر گروه از Tone Pipها، یک تن‌برست با سطح شدتی پایین‌تر داخل می‌شود تا ALR را برانگیزد. از آنجا که ALR پاسخی با دامنة بزرگتر است، (سیگنال قوی‌تری است)، می‌بایست تعداد کمتری محرک را معدل‌گیری کرد، تا یک موج ثابت از آن به دست آید.


فواصل بین سنبله در نورون ها در آن محل نشانگر فرکانس هامونیک است. فواصل به صورت اعداد صحیح مضرب 2.5 میلی ثانیه نمایان می شوند. هر دو روش بدست آوردن اطلاعات ممکن است به سیستم شنوایی این امکان را بدهد که هامونیک 400 هرتز را تشخیص دهد.

سیستم شنوایی ممکن است شامل یک تشخیص دهنده ی الگو باشد و از فرکانس های موجود در عناصر حل شده، نواک پایین صدای پیچیده را تعیین کند. در اصل، تشخیص دهنده ی الگو سعی در پیدا کردن مجموعه ای از هامونیک ها دارد که بهترین مورد مشابه را به عناصر فرکانس موجود می دهد. فرکانس اساسی این مجموعه، نواک را تعیین می کند. برای مثال، تجزیه و تحلیل اویه فرکاس های 800، 1000 و 1200 هرتز را نشان میدهند. فرکانس اساسی که هامونیک های آن با این فرکانس ها تطابق داشته باشه، 200 هرتز است. نواک دریافتی به این فرکانس 200 هرتزی مربوط می شود.

شبیه سازی پاسخ های پردهی اصلی به تکانه های دوره ای 200 پالس در ثانیه /  شکل موج ورودی در پایین نشان داده شده است و تکانه ها هر 5 ثانیه رخ می دهند. اعداد سمت چپ فرکانس هایی را که مربوط به حداکثر تحریک ممکن در پرده 

سمعک ویدکس اصلی می شوند را نشان می دهند. شکل موج که در اینجا وجود دارد، به عنوان تابعی از زمان در مقابل آن عدد وجود دارد.

توجه داشته باشید که فرکانس اساسی همیشه بالاترین مقدار ممکن را که در تجزیه و تحلیل اولیه مناسب است را دارد. برای مثال، فرکانس اساسی 100 هرتز هامونیک های 800، 1000 و 1200 هرتز را هم خواهد داشت اما نواک آن که به 100 هرتز مربوط باشد، شنیده نمی شود. همچنین باید توجه کرد که وقتی تن پیچیده ای شامل تنها دو یا سه هامونیک پایین است. بعضی از افراد که به آنها "شنوندگان تحلیلی" میگویند، این نواک پایین را نمی شنوند ولی در عوض، نواک هایی را ه به تک تک هامونیک ها ارتباط دارد را می شوند. بعضی دیکر که به آنها "شنوندگان مصنوعی" میگویند، غالبا نواک پایین را می شنوند. وقتی هامونیک های زیادی وجود داشته باشند، نواک پایین معمولا تنها چیزی است که شنیده می شود.

دلایل مبنی بر اینکه نوا پایین تن پیجیده از اطلاعات چندین هامونیک بوجود می آید از مطالعاتی که توانایی تشخیص در میزان تکرار را بررسی می کنند نشئت میگیرد. وقتی میزان تکرار یک تن پیچیده تغییر کند، تمامی غناصر دیگر از لحاظ فرکانس تغییر می کنند و تغییری در نواک پایین شنیده می شود. توانایی تشخیص چنین تغییرانی بهتر از توانایی تشخیص تغییرات سینوسی فرکانس در هر کدام از عناصر سینوسی تن پیچیده است.


- شکل موج ABR در زمان تولد ناکامل است و به طور مطمئن برای نوزادان نارس رشد نکرده است. معمولا فقط سه موج اصلی ( امواج I-III-V ) مشاهده می شوند.

3- میزان زمان نهفتگی بین موجی ( I-III ، III-V ،I-V )  در آغاز طولانی است. زمان نهفتگی موج I-V به طور طبیعی در حدود 5 میلی ثانیه در زمان تولد است. سرانجام ، در طی 18 ماه اول زندگی تا 2 سالگی دیگر اجزاء موج ABR ظاهر می شوند و زمان نهفتگی امواج III و V به طور پیشرونده ای کوتاهتر می شود. بعد از 18 ماهگی تا دو سالگی ABR وما از نظر زمان نهفتگی و دامنه شبیه بزرگسالان است. سن باید در نظر گرفته شود وقتی که یافته های ABR در بچه های زیر سن 18 ماه تفسیر می شوند.

ABR برای اولین بار در تقریبا 27 تا 28 هفته سن حاملگی(Conceptional age)

سمعک کودکان می تواند ثبت شود. در این زمان ( به خوبی قبل از ختم حاملگی در 40 هفته ) موج I نسبت به امواج دیرتر نسبتا برجسته است ، چون سیستم شنوایی محیطی قبل از سیستم عصبی مرکزی شنوایی رشد می کند. دامنه موج I در نوزادان تازه متولد شده تا حدود 2 برابر، نسبت به بزرگسالان بزرگتر است. دلیل آن مجاورت الکترود ثبت کننده پاسخ به حون ناشی از ابعاد نسبتا کوچک سر است. در نوزادان زمان نهفتگی موج I  از 0.3 میلی ثانیه تا بیش از 1 میلی ثانیه در مقایسه با میزان بزرگسالان طولانی شده است. کاهش نسبتا سریع زمان نهفتگی موج I  بلافاصله بعد از تولد به رشد اولین سیناپس در راههای شنیداری آوران نسبت داده شده است. همه پژوهشگران موافق با این نظریه نیستند. دانشمندانی یافتند که میزان دامنه و زمان نهفتگی موج I برای 20 نوزاد نارس و 20 بزرگسال طبیعی یکسان بود. این دانشمندان  دو نظریه برای توضیح یافته قبلی یعنی تغییرات موج I در نوزادان تازه متولد شده دارند .


( در موارد ایجاد یک پتانسیل برانگیخته شنوایی ضعیف ). این اصول عمومی عبارتند از :

1- سن : سن کم ( در بچه ها ) ABR را تحت تاثیر قرار می دهد. در حالی که افزایش سن ( ورای 50 سال ) عمدتا پتانسیل های برانگیخته شنوایی با زمان نهفتگی دیرتر (کورتیکال) را تحت تاثیر قرار می دهد.

2- جنسیت: تفاوت نتایج حاصل از زن و مرد در ABR نسبت به سایر پتانسیل های برانگیخته شنوایی مهم تر است.

3- دمای بدن : کاهش یا افزایش دما اثر واضح و مهمی از نظر بالینی بر روی ABR اعمال می کند.

4- وضعیت آروزال : تاثیری  بر روی ABR  ندارد.

5- آرتی فکت عضلانی : ABR  و دیگر پاسخ ها را تحت تاثیر قرار می دهد.

6- حساسیت شنوایی : کاهش شنوایی فرکانس بالا به خصوص ABR را تحت تاثیر قرار می دهد.( به خصوص موج I )

7- داروها : داروهایی که سیستم عصبی مرکزی را تحت تاثیر قرار می دهند (مثل : آرام بخش ها ، عوامل بیهوشی) بیشترین اثر را بر پتانسیل های برانگیخته شنوایی تولید شده به صورت کورتیکال و با زمان نهفتگی طولانی تر دارند و اثر کمی بر روی ABR  دارند.

 

سن : رشد :

اثرات سن شخص به طور قابل توجهی در بین پتانسیل های برانگیخته شنوایی متفاوت است. به عنوان مثال ، ABR تحت تاثیر تغییراتی در طی 18 ماه اول زندگی است در حالی که AMLR و ALR و P300 تاسن 8 تا 10 سالگی یا حتی دیرتر به طور آشکارا شبیه بزرگسالان نیستند. اصل کلی در ارتباط با سن و پتانسیل برانگیخته شنوایی عبارت است از :

پاسخ هایی با زمان نهفتگی کوتاهتر نسبت به پاسخ هایی با زمان نهفتگی

سمعک جیبی طولانی تر در سن زودتری به رشد می رسند. یعنی رشد پتانسیل های برانگیخته شنوایی تمایل دارد از سیستم شنیداری محیطی به مرکزی و در جهت caudal به rostral در طی سیستم عصبی مرکزی پیشرفت کند. این اصل کلی در حالی که در درک اثرات سن بر روی پتانسیل های برانگیخته شنوایی مفید است ولی یک فرآیند بسیار پیچیده را بیش از حد ساده می کند. در بیشتر مباحث پتانسیل های برانگیخته شنوایی امکان پذیر نیست که اثر سن یا هر عامل منفرد دیگری به طور جدا در نظر گرفته شود.

سن به طور قابل توجهی با دیگر ویژگی های شخصی (مثل: کاهش شنوایی حسی عصبی و یا پارامترهای محـرک ( سرعت ارائه محرک و شدت و یا با پارامتر های ثبت (تنظیم فیلتر) برهم کنش دارد.

تفاوت ABR در دو گروه نوزادان و بزرگسالان :

1- اگرچه حون ممکن است به طور کامل در حدود هفته 35 سن حاملگی( (conceptional age  از نظر عملکردی کامل باشد ، جزء اولیه ABR ( موج I ) در زمان تولد رشد نکرده است و زمان نهفتگی موج I تا حدود 45 تا 50 هفته سن حاملگی به میزان بزرگسالان نمی رسد.


زمان نهفتگی بین موجی نشان دهنده زمان انتقال سیگنال عصبی در طول راههای شنیداری از عصب هشت مغزی تا مغز میانی و فراتر می باشد. به خصوص، زمان نهفتگی بین موجی، تاخیر همراه شده با زمان انتقال اکسونی در طول راههای نورونی و یا تاخیر سیناپتیک بین نورون ها را منعکس می کند.

دامنه دومین عامل اصلی اســت که معمولا آنالیز می شــود. اگرچه دامنه معمولا بر حسـب میکروولت توصیف می شود ، تکنیک های متفاوتی برای محاسبه دامنه اجزاء پاسخ شنیداری ساقه مغز استفاده می شوند. حتی در یک شکل موج منفرد نیز تکنیک های متفاوتی برای محاسبه دامنه استفاده می شوند.

الف )یک تکنیک معمول عبارت است از : اندازه گیری تفاوت ولتاژ بین قله و دره مقدم بر قله یک موج . این روش معمولا برای تعیین دامنه امواج I و III استفاده می شود.

ب)روش معمول بالینی دیگر عبارت است از محاسبه تفاوت ولتاژ بین قله و دره بعد از قله . این روش معمولا در تعیین دامنه موج V استفاده می شود.

ج ) محاسبه تفاوت دامنه بین ولتاژ قله موج و ولتاژ خط پایه است. این روش به ندرت در آنالیز امواج ABR به کار می رود.

کاربردهای روش سوم :

الف) محاسبه نسبت دامنه دو جزء موجی از قبیل نسبت دامنه برای SP و AP در الکتروکوکلئوگرافی

ب) محاسبه دامنه های مطلق پاسخ های برانگیخته شنوایی با زمان نهفتگی دیرتر از قبیل AMLR- - ALR – P300

معمول ترین اندازه گیری نسبی دامنه در آنالیز پاسخ شنیداری

سمعک اینترتون ساقه مغز نسبت دامنه موج V به I است.

نسبت دامنه موج V به I به طور طبیعی حداقل 1 یا به طور  قابل توجهی بزرگتر از یک است.

یک مفهوم اساسی دیگر در آنالیز شکل موج پاسخ شنیداری ساقه مغز جهت پولاریته پاسخ است.

پولاریته پاسخ شنیداری ساقه مغز به عوامل زیر بستگی دارد.

الف ) مکان الکترود نسبت به تولید کننده پاسخ

ب) کدام الکترود به ولتاژ ورودی مثبت و منفی تقویت کننده تفاضلی متصل شده است.


مراحل پایه در آنالیز پتانسیل برانگیخته شنوایی شرح داده شده است.

زمان نهفتگی :

فاصله زمانی بین ارائه محرک ( در واقع شروع محرک ) و ظاهر شدن قله یا دره در شکل موج پاسخ شنیداری ساقه مغز است. واحد آن بر حسب میلی ثانیه است.

زمان نهفتگی برای هر شکل موج بسته به معیار آنالیز مورد استفاده برای تعیین دقیق هر جزء ( یعنی جایی که قله مشخص می شود ) محاسبه می گردد. ولتاژ قله ( بالاترین دامنه بر روی موج ) برای تعدادی امواج و توسط تعدادی از کلینیسین ها استفاده می شود. کلیسین های دیگر همیشه امواج پاسخ شنیداری ساقه مغز را توسط قله مشخص نمی کنند. به جای قله بخش های دیگری از شکل موج از قبیل شانه برای اجزاء انتخاب شده استفاده می شود. روش اخیر برای تعیین موج V استفاده می شود. موج V اغلب به صورت ترکیب با موج IV ظاهر می شود. (مجموعه موج IV-V ) و دارای قله واضحی نیست. در این موارد زمان نهفتگی

سمعک زیمنس آلمان در سمت انتهای مجموعه موج چهار و پنج ترکیب شده محاسبه می شود.

 

انواع زمان نهفتگی :

زمان نهفتگی مطلق ( absolute ) از شروع محرک تا نقطه ای بر روی قله یا نزدیک قله یک جزء پاسخ شنیداری ساقه مغز محاسبه می شود. توسط فلش های افقی در شکل 1-7 نمایش داده شده است.

زمان نهفتگی بین امواج اندازه گیری ( relative ) نسبی است. به صورت فاصله زمانی بین دو موج متفاوت پاسخ شنیداری ساقه مغز محاسبه می شــود. زمان نهفتگی بین موجی برای امــواج I-III ، III-V ، I-V محاسـبه می شود.

زمان نهفتگی به طور غیر مستقیم با شدت محرک تغییر می کند. یعنی هنگامی که شدت محرک کاهش می یابد، زمان نهفتگی مطلق امواج افزایش می یابد و امواج I و II با دامنه نسبتا کوچک به تدریج ناپدید می شوند.


Stuart و همکاران (1994) تفاوت آشکاری را در آستانه‌های ABR بین راههای هوایی و استخوانی در نوزادان تازه متولد شده به ازای زمان آزمون بعد از تولد گزارش کردند. این محققین آستانه‌های ABR و هوایی و استخوانی را که از 20 نوزاد کامل طی 48 ساعت پس از تولد بدست آورده بودند با همان ارزیابیها بین 49 تا 96 ساعت پس از تولد مقایسه کردند. در گروه نوزادان 

قیمت سمعک سونیک کوچکتر آستانة ABR هوایی به صورت متوسط 5/14 دسی‌بل nHL بود. در حالی که معدل آستانه‌های استخوانی 8/1 دسی‌بل nHL بود. در مقایسه در گروه بزرگتر معدل آستانه‌های هوایی دسی‌بل 3/8 nHL و معدل آستانه‌های استخوانی دسی‌بل nHL 1/5 بود.

تفاوت مربوط به سن در آستانه‌های هوایی خیلی معنادار بود اما در آستانه‌های استخوانی تفاوتی بین 2 گروه وجود نداشت. محققین فوق اینطور نتیجه گرفتند که آستانه‌های افزایش یافته‌های راه هوایی بلافاصله پس از تولد به خاطر مایعات باقی مانده در فضای گوش میانی است که طی روزهای بعد جذب می‌شود.

همین محققین یک فرایند حذفی سایکو فیزیکی را با ارزیابی ABR به منظور تعیین دقت برآورد فاصلة راه هوایی – استخوانی با ABR مقایسه کردند. در فرایند حذفی فرد سطح و فاز یک سیگنال Tone خالص هوایی را تنظیم می‌کند. تا اینکه این سیگنال درک یک Tone خالص استخوانی را حذف کند – Boeze man و همکاران اطلاعات را در مورد 24 بیمار با احتمال شنوایی انتقالی که البته بعضیها جزء حسی – عصبی داشته‌اند آنالیز کردند. مبدلهای مورد استفاده هدفون TDH-39 و مرتعش شوندة استخوانی B-71 بود. در مقایسة با داده‌های روش حذفی ABR مقدار فاصلة راه هوایی و استخوانی کمتر از اندازه برآورد کرد.

دلیل گفته شده برای این امر تاثیر رکروتمنت بر ABR بود (به خاطر جزء حسی – عصبی اختلال شنوایی) رکروتمنت تاثیری بر روش حذفی که تنها مقدار فاصلة راه هوایی – استخوانی را برآورد می‌کند نداشت.

Cornac chia و همکاران، (1983) مطالعة BC- ABR در نوزادان و جوانان انجام دادند. سن نوزادان، 16 تا 20 ماه گزارش شد. کلیک متناوب از پیشانی بوسیلة ویراتور B-70 ارائه گردید. خروجی آتیکی کلیک که توسط مرتعش شوندة استخوانی ایجاد شده بود، قلة انرژی در گسترة 1000 تا 2000 هرتز نشان می‌داد، طبف مبدل دیگری که مورد استفاده قرار گرفت، (هدفن TDH-39) تا فرکانس 6000 هرتز، صاف بود.


تعدادی از مطالعات قبلی در مورد ABR و آسیب شنوایی حسی دارای افرادی با این میزان افت شنوایی نبودند. ارتباط کاهش شنوایی با زمان نهفتگی موج V به طور واضحی توسط سن و جنسیت تحت تاثیر قرار می گیرد. افزایش زمان نهفتگی همراه شده با کاهش شنوایی به اشخاص مرد ( جوان و پیر ) محدود شده است. در مقابل افراد مونث اثر کاهش شنوایی را بر روی زمان نهفتگی نشان ندادند. دانشمندی در سال 1985 اثر آسیب شنوایی موجود در فرکانس بالا و  بیشتر از 40 دسی بل را در بین اشخاص جوان تر بر زمان نهفتگی موج V نشان داد. در مقابل در بین اشخاص مسن تر حتی با وجود آسیب شنوایی ملایم ( 20 تا 40 دسی بل ) میزان زمان نهفتگی افزایش یافت. سپس با افزایش آسیب شنوایی میزان زمان نهفتگی بیشتر افزایش یافت.

بررسی های ابتدایی تر پیشنهاد کردند که افزایش زمان نهفتگی ABR در آسیب شنوایی

سمعک پشت گوشی حسی برای اشکال ادیوتریک شیب دار نسبت به حالت صاف نسبتا بزرگ تر است. بعد از نشان دادن ارتباط آماری بین شیب ادیوگرام و ABR جرگر در سال 1978 راهنماهایی برای در نظر گرفتن شیب ادیوگرام در ارزیابی بالینی ABR فراهم کرد. هدف کلی عبارت بود از پیش بینی این مسئله که  احتمالا طولانی شدن زمان نهفتگی می تواند  به تنهایی به شکل ادیوگرام نسبت داده شود. (بر خلاف پاتولوژی وراء حونی ) . برای سطح شدت 70 تا 90 دسی بل HL به ازای هر 30 دسی بل شیب در ادیوگرام از 1000 تا 4000 هرتز ، تاخیر زمان نهفتگی موج V در حدود 0.2 میلی ثانیه است. دانشمندی در سال 1981 از نشان دادن اثر شیب بر زمان نهفتگی موج V هنگامی که کاهش شنوایی در 4000 هرتز ثابت نگه داشته بود ، ناتوان بود. یعنی کاهش شنوایی در 4000 هرتز بر زمان نهفتگی ABR غلبه داشت یا چیره شده بود. مطالعه انجام شده توسط جرگر در سال 1988 در تایید ارتباط شیب و زمان نهفتگی ناتوان بود. زمان نهفتگی برای بیمارانی با شکل ادیوگرام صاف و شیب دار قابل مقایسه بود. این یافته ها در مورد به کار بردن متوسط سطح آستانه شنوایی در محدوده فرکانسی بالا ( از 1000 تا 4000 هرتز ) بحث کردند. در طی این محدوده فرکانسی ، تغییر قابل ملاحظه ای ممکن است در شیب و میزان کاهش شنوایی در 4000 هرتز وجود داشته باشد.


مطالعه انجام شده توسط جرگر در سال 1988 پیچیدگی این موضوع را تاکید کرد. این پژوهشگران اثر برهم کنش بین جنسیت و میزان کاهش شنوایی را برای زمان نهفتگی موج V یافتند ولی این اثر برای زمان نهفتگی موج I یا III شناسایی نشد. بنابراین ، مطالعه و بحث ABR در کاهش شنوایی حسی باید با در نظر گرفتن هر کدام از این عوامل انجام شود. همانطور که جرگر نشان داد تلاش برای کنترل یک منبع احتمالی تغییر زمان نهفتگی تمایل به معرفی منبع دیگری دارد که با منبع اولی کواریانس است. در

جدیدترین سمعک بحث کنونی، مقالات موجود در مورد میزان و شکل کاهش شنوایی حسی به طور خلاصه مرور شدند. اگرچه دو ویژگی ادیوگرام نمی توانند از نظر بالینی به طور جدا بررسی شوند. ( یعنی نقایص حسی همیشه نمی توانند به طور تمیزی از نقایص انتقالی جدا باشند. )

تاثیر میزان و شکل کاهش شنوایی بر نتایج ABR :

به طور واضح ، با افزایش کاهش شنوایی در 4000 هرتز ، زمان نهفتگی موج V افزایش می یابد. میزان افزایش زمان نهفتگی و تاثیر شیب ادیوگرام بر این افزایش کمتر واضح است. مقالات زیادی وجود دارند که تغییرات زمان نهفتگی موج V را به صورت تابعی از کاهش شنوایی حسی  نشان داده اند. مطالعه انجام شده توسط جرگر تعدادی یافته های اصلی در این مورد را شرح داد. زمان نهفتگی برای موج V در تعداد زیادی از بیماران دارای آسیب شنوایی حسی ( برای سطوح شدتی تحریکی بالای کلیک ) به صورت تابعی از سطح آستانه شنوایی ادیومتریک در 4000 هرتز تجزیه و تحلیل شد. برای کاهش شنوایی تا میزان 60 دسی بل HL زمان نهفتگی ثابت بود و سپس زمان نهفتگی به صورت خطی تا ماکزیمم حد 0.4 میلی ثانیه در 90 دسی بل HL افزایش یافت. برجسته ترین تغییر زمان نهفتگی برای بیماران دارای کاهش شنوایی بزرگ تر از 70 دسی بل سطح آستانه شنوایی اتفاق افتاد.


. به هرحال این تکنیک به طور واقعی مشکل آرتی فکت را حل نمی کند. موثرترین روش کاهش آرتی فکت محرک در هدفون های روی گوشی استفاده از پولاریته های مختلف است. آرتی فکت ایجاد شده توسط هر دو نوع پولاریته انبساطی و انقباضی در دو جهت مختلف است و وقتی با هم جمع شوند یا معدلگیری شوند ، عمدتا از بین می روند. ( ولتاژ مثبت و منفی وقتی با یکدیگر جمع شوند، حاصل جمع آنها ولتاژ صفر می شود. ) آشکارترین محدودیت در استفاده روتین از تغییر پولاریته محرک این است که در بیشتر بیماران یک پولاریته منفرد (مثلا انبساطی ) ممکن است ترجیح داده شود. یک راه حل برای این مشکل این است که اول پاسخ های قابل تکراری را توسط هر پولاریته ( انبساطی و انقباضی ) ثبت کنیم و سپس اگر آرتی فکت محرک بیش از حدی وجود داشت ، اشکال موجی

قیمت سمعک نامرئی حاصل از دو پولاریته را به طور دیجیتالی با یکدیگر جمع کنیم. در تعدادی سیستم های پاسخ برانگیخته  تغییر پولاریته محرک اعمال می شود و سپس اشکال موجی ایجاد شده توسط محرک کلیک انبساطی در یک کانال و اشکال موجی ایجاد شده توسط محرک کلیک انقباضی به طور جدا در کانال دیگر معدلگیری می شوند. فرآیند جمع کردن و تفریق کردن اشکال موجی در بالا توضیح داده شده است. حاصل این فرآیند این است که اشکال موجی توسط پولاریته های مختلف محرک ایجاد می شوند و  بنابراین آرتی فکت محرک کاهش می یابد. البته این روش از نظر زمانی موثر نیست و از نظر بالینی ایده ال نمی باشد. چون معدلگیری یک پاسخ برای هر دو پولاریته زمان آزمایش را دو برابر می کند و ممکن است این حالت مورد نیاز نباشد. همچنین فرآیند جمع کردن باید به صورت Offline انجام شود و این مسئله از آنالیز مداوم اطلاعات جلوگیری می کند. شکل 12-7 اثر طول زمان ثبت را بر ABR در محیطی با نویز بیش از حد نشان می دهد.

شاید موثرترین روش برای کاهش آرتی فکت محـرک استفاده از هدفون های اینــسرت (  tube phones ) می باشد. فعالیت الکتریکی تولید شده توسط کابل از پریز برق به درون جعبه ای که مبدل داخل آن قرار گرفته است، هدایت می شود. سپس یک سیگنال الکتریکی به درون لوله پلاستیکی کاشن اینسرت وارد می شود.


ABR همچنین در مطالعه کودکان مواجهه شده با  MeHg به کار رفته است. (آلودگی ناشی از غذای دریایی و ماهی موجود در آب شیرین  در سرتاسر دنیا) جذب MeHg می‌تواند منجر به عملکرد بد سیستم عصبی

قیمت سمعک زیمنس و اختلال در رشد مغز برای نوزادان متولد شده از مادر مواجهه شده با  MeHgدر طی حاملگی شود.

وجود و مقدار مواجهه با Mehg از آنالیز نمونه‌های مویی تعیین می‌شوند. آسیب به سیستم عصبی در حال رشد (اگر زود کشف شود) به طور بالقوه‌ای قابل برگشت است. در بررسی خیلی کامل 149 کودک، Murata و همکارانش در سال 2004 زمان نهفتگی تاخیر یافته موج III و V و زمان نهفتگی بین موجی را با نشانه‌های زیستی مواجهه با MeHg در داخل رحم ارتباط دارند. آبنورمالی‌ها برای فواصل نهفتگی موج I-III و III-V برجسته بودند. برخلاف شواهد عملکرد بد شنیداری ساقه مغز، حساسیت شنوایی معمولاً در داخل محدوده طبیعی بود.

 

عفونت‌ها و بیماری‌های التهابی:

آبسه مغزی:

زمینه:

تقریباً 60 درصد آبسه‌های مغزی ناشی از گسترش عفونت از گوش میانی و ماستوئید و یا حفره‌های کنار بینی یا حفره بینی  هستند. در این موارد، آبسه در لوب گیجگاهی تحتانی مجاور با نیمکره مغزی یا لوب‌های گیجگاهی قدامی یا پیشانی واقع شده است. منابع دیگر تولید کننده آبسه عفونت گسترش یافته (METASTATIC)، آنومالی‌های مادرزادی، ضربه و رشد آبسه بعد از جراحی هستند. آبسه‌ها با یک عفونت و التهاب شروع می‌شوند،
 gram-negative bacilli, streptococci, s.aureus) یا anaerobes در 80 درصد موارد) که این التهاب بافت مغزی را تخریب می‌کند و یک توده کیستی را تشکیل می‌دهد. توده توسط یک لایه نازک از بافت مغزی فشرده شده احاطه مِی‌شود. آبسه‌ها اغلب در عمق جسم سفید مغزی (در مقابل جسم خاکستری کورتیکال) یافت می‌شوند و در برخی مناطق موجود در مغز منتشر می‌شوند. نشانه و علایم نرولوژیک شامل سردرد، تب، بیماری سیستمیک ، تهوع ، هوشیاری کاهش یافته و تشنج هستند.  تشخیص براساس این یافته‌های بالینی و سی‌تی اسکن است. برخلاف مننژیت LP=Lumbar punchture در موارد شک به  وجود آبسه به خاطر احتمال بیرون زدگی بافت مغزی از اجزای فوق چادرینه‌ای به علت تاثیر توده و فشار داخل مغزی افزایش یافته ICP= Increased Intracranial Pressure) منع استفاده دارد.


ارتباط بین آسیب شنوایی حسی و ABR همانطور که ذکر شد بیش از حد ساده است و همیشه به طور بالینی با آن مواجهه نمی‌شویم. در واقع، برهم کنش پیچیده و به طور

سمعک اتیکن  ضعیفی درک شده بین یافته‌های ABR و

میزان، شیب و شکل کلی آسیب شنوایی حسی

سن شخص و جنسیت

پارامترهای محرک

ویژگی‌های صوتی مبدل

 

وجود دارد. این ارتباط توسط تفاوت‌های آشکار در مورد اثرات اتیولوژی‌های مختلف آسیب شنوایی حسی بر روی ABR پیچیده می‌شود. علاوه بر این، حتی بیمارانی با ادیوگرام‌های ظاهراً مساوی ABR با توابع شدت ـ نهفتگی متفاوت و گاهی اوقات غیرقابل توضیح ایجاد می کنند. یافته‌های ABR گزارش شده برای اتیولوژی‌های آسیب حسی مرور نشده اند. تعدادی از پاتولوژی‌های معمول و اختلالات همراه شده با آسیب شنوایی حسی و عصبی در بچه‌ها  و بزرگسالان در جدول 13-9 خلاصه شده اند.

 

فهرستی از  انواع پاتولوژی های حون یا عصب هشت که با آسیب شنوایی حسی عصبی در بچه‌ها و بزرگسالان همراه شده اند.

حون:

شکستگی قسمت قاعده جمجمه

هیدروپس مایع آندولنف

سندروم‌های ژنتیکی (بیشتر از  70 مورد )

ضربه به سر

کرنیکتروس

فیستول لابیرنت

بیماری منیر

مننژیت (Meningococcal-Influenza –Hemophilus)

اتواسکلروزیس

داروهای اتوتوکسیک مثل آمینوگلیکوزیدها، دیورتیک‌های حلقوی، سیس پلاتین، کربوپلاتین)

پیرگوشی (کاهش شنوایی در اثر افزایش سن)

سرخجه

شکستگی استخوان گیجگاهی

عصب هشت

 

مننژیوما

پیرگوشی

شکستگی استخوان گیجگاهی

شوانوما neurinoma- neuroma – توموراتیک)

حلقه عروقی Vascular loop

Von Reckling hausen  (نروفیبروماتوزیس)

 

اتوتوکسیتی:

دوره کوتاه مواجهه (کمتر از 5 روز) با بیشتر داروهای اتوتوکسیک، به خصوص آمینوگلیکوزید، معمولاً موجب عملکرد بد شنیداری حونی و آسیب شنوایی حسی نمی‌شود. خیلی از نوزادان آنتی‌بیوتیک را به عنوادن یک عامل جلوگیری کننده از عفونت دریافت می‌کنند. در حالی که آزمایش‌های لابراتوری برای تایید یا حذف عفونت (مثل sepsis) انجام می‌شوند. خطر عملکرد بد شنوایی به طور قابل توجهی توسط استفاده طولانی مدت از دارو، توسط سطوح سرم دارو (در خون) که از محدوده درمانی قابل قبول فراتر رود در  حالت مصرف بیش از حد دارو به طور غیر عمدی) توسط اثرات سینرژیک ایجاد شده توسط استفاده همزمان از بیشتر از یک دارو (آمینوگلیکوزید به اضافه دیورتیک حلقوی) یا مواجهه قبلی با داروی اتوتوکسیک و توسط مشکلات سلامت سیستمیک (مثل عملکرد کلیه آسیب دیده) افزایش می‌یابد.

تعدادی از داروهای استفاده شده به طور درمانی در بچه‌ها که به طور بالقوه اتوتوکسیک هستند.

دانشمندی در سال 1996، ABR غیر طبیعی را برای 7 نوزاد از 21 نوزاد (3/33 درصد) درمان شده برای بیشتر از 10 روز توسط جنتامایسین گزارش کرد. اما 5/4 درصد از 15 نوزادی که داروی جنتامایسین را برای7 روز یا کمتر استفاده کردند، ABR غیرطبیعی داشتند. تابع شدت – نهفتگی از   8OdBnHL تا 30 dBnHL  ثبت شد. تفسیر مطالعات ABR و داروهای بالقوه اتوتوکسیک در نوزادان متولد شده که نیاز به مراقبت شدید دارند  به همراه  نشانه‌های خطر متعدد برای آسیب شنوایی مثل خفگی، عفونت شدید و غیره، پیچیده می‌شود.

 

داروهای درمانی بالقوه اتوتوکسیک انتخاب شده و مورد استفاده در بچه‌ها :

آنتی‌بیوتیک‌های آمینوگلیکوزید

جنتامایسین

توبرامایسین

آمیکاسین

جنتامایسین

کانامایسین

نئومایسین

نتی مایسین( Netimicine )

استرپتومایسین

آنتی‌بیوتیک‌های دیگر (وانکومایسین)

آنتی‌نئوپلاستیک (شیمی‌درمانی) (سیس ـ پلاتین، کربوپلاتین)

دیورتیک‌ها شامل دیورتیک‌های حلقوی (فروزوماید یا لازیکس)

سالسیلات (آسپرین)

داروهای quinine (Larium)

مواد شیمیایی محیطی (Solvents)

Connexin 26 mutations

 


چون برای اکثریت پاتولوژی‌های گوش میانی (از قبیل التهاب گوش میانی) کاهش شنوایی برای فرکانس‌های پایین، بیشتر و در فرکانس‌های بالاتر، کمتر است. ABR برانگیخته

سمعک نامرئی شده توسط محرک کلیک تمایل دارد که میزان آسیب شنوایی را در فرکانس‌های پایین کمتر از حد تخمین بزند. در مقابل، نقص موجود در فرکانس بالا در انقطاع زنجیره استخوانچه‌ای در ناحیه فرکانسی که بیشتر برای توید ABR مهم است، اتفاق می‌افتد.

 

پاتولوژی حون:

یافته‌های ABR در پاتولوژی حون به طور شاخصی از موارد توصیف شده برای کاهش شنوایی انتقالی متفاوت هستند. ABR تقریباً در آسیب حسی (حونی) شدید به طور چشمگیری قوی است، اگر چه موج I ممکن است نامشخص باشد و یا غیر قابل کشف باشد. ABR در واقع مستقل از کاهش شنوایی موجود در فرکانس‌های پایین است. ABR ظاهراً طبیعی در بیماران دچار آسیب حسی دارای حساسیت شنوایی خوب در ناحیه 2000 تا 4000 هرتز ثبت می‌شود.

حتی کاهش شنوایی حسی در ناحیه فرکانسی ABR (1000 تا 4000 هرتز) معمولاً به طور قابل توجهی زمان نهفتگی یا دامنه پاسخ را برای سطوح شدت تحریکی بالا (80 dBHL یا بالاتر) تحت تاثیر قرار نمی‌دهد تا زمانی که سطح شدت تحریک به حداقل 50 تا 60 dBHTL برسد. موج I اغلب وجود ندارد. ABR در بیماران دارای کاهش شنوایی شدید تا عمیق در فرکانس‌های بالا، علی‌رغم آستانه شنوایی بهتر در فرکانس‌های پایین وجود ندارد.

در کاهش شنوایی حسی ـ متوسط - فرکانس بالا ، تابع شدت ـ نهفتگی موج V نسبت به حالت طبیعی عمیق تر یا دارای شیب بیشتر است. در سطوح شدتی پایین موج V ثبت نمی‌شود. پاسخ برای اولین بار زمانی ظاهر می‌شود که سطح شدت محرک کلیک به آستانه شنوایی در ناحیه فرکانسی 1000 تا 4000 هرتز ب‌رسد. در واقع، ظاهر ABR برای سطوح شدت تحریکی تا حدی پایین‌تر، سهم فرکانس‌های ادیومتریک پایین‌تر از 1000 هرتز را  برای تولید پاسخ پیشنهاد می‌کند. زمان نهفتگی پاسخ در این سطح شدت به طور غیر طبیعی طولانی شده است. چون در این سطح شدت پاسخ توسط بخش‌های راسی‌تر حون تولید می‌شود و تا حدی نیاز به زمان بیشتری برای طی مسافت در طول غشا قاعده‌ای دارد. بنابراین، هنگامی که سطح شدت محرک به ورای آستانه شنوایی در ناحیه 4000 تا 1000 هرتز می‌رسد، زمان نهفتگی موج V  به طور سریعی کاهش می‌یابد و سرانجام در داخل محدوده طبیعی قرار می‌گیرد.


فرکانس رخداد به عنوان نشانه خطر یا کاهش شنوایی کمتر از 10 درصد

** فرکانس ناچیز رخداد

نشانه‌های خطر برای کاهش شنوای با شروع تاخیری:

تعدادی از بچه‌ها با کاهش شنوایی مهم از نظر ارتباطی در یک سالگی یا دیرتر

نمایندگی سمعک اینترتون دارای شنوایی طبیعی در زمان تولد هستند و بنابراین در هر تکنیک غربالگری شنوایی نوزاد نتیجه pass را نشان خواهند داد. طرح برنامه غربالگری شنوایی باید احتمال کاهش شنوایی پیشرونده و یا با شروع تاخیری را در نظر بگیرد و دستور دهد که برای هر نوزاد دارای یک نشانه خطر مناسب غربالگری پیگیری انجام شود. چهار نشانه خطر همراه شده با کاهش شنوایی دارای شروع تاخیری در پایین جدول 8-9 ذکر شده‌اند. این نشانه‌ها در ابتدا توسط چارت پزشکی بلافاصله بعد از تولد بچه ثبت می‌شوند. سپس، هر بچه دارای یک یا تعداد بیشتری از نشانه‌های خطر ذکر شده باید در فواصل زمانی 6 ماه تحت غربالگری شنوایی پیگیری قرار گیرد تا زمانی که بچه 3 ساله شود و شواهدی از آسیب شنوایی وجود نداشته باشد و یا در غربالگری شنوایی نتیجه refer را نشان دهد. یک بچه با یک نشانه خطر برای کاهش شنوایی تاخیری و نتیجه refer در غربالگری شنوایی follow- up نیاز به ارزیابی ادیولوژیکی تشخیصی برای تایید و تعیین  وسعت آسیب شنوایی و مدیریت ادیولوژیکی و مشاوره پزشکی بلافاصله بعد از آنکه شناسایی شد، دارد. یک استراتژی برای غربالگری شنوایی در مرکز پرستاری و غربالگری شنوایی follow-up یا ارزیابی تشخیصی در شکل شرح داده شده است.


نقایص نرولوژیکال :

بیلی روبین بالا

خفگی

مننژیت

CMV

خونریزی داخل مغزی

پاتولوژی‌های دیگر مغزی یا سیستم عصبی مرکزی

هر یک از بیماری‌های تخریب کننده

نمایندگی سمعک اتیکن مغز Encephalopathy بزرگ شدن غیر طبیعی بطن قلبی یا مغزی

هیدروسفالی

خطر شناخته برای معلولیت نرولوژیکال

فعالیت تشنج

یافته‌های غیر طبیعی در مورد معاینه نرولوژیکال بالینی

**کاهش شنوایی با شروع تاخیری (56/1 بچه‌ها با کاهش شنوایی دائمی در یک سالگی)

وزن تولد کم

سندروم زجر تنفسی respiratory distress syndrome

ناهنجاری برونش و ریه

تهویه مکانیکی برای بیشتر از 36 روز

* بیانیه JCIH پیشنهاد کرد که نوزادانی با دوره نوزادی در معرض خطر که مراقبت نوزادی ویژه‌ و شدیدی را دریافت می‌کنند در معرض خطر برای ابتلا به نروپاتی شنوایی هستند.

** بچه‌هایی که در زمان تولد در تکنیک غربالگری به وسیله OAE یا ABR نتیجه pass را نشان می‌دهند و سپس شواهدی از کاهش شنوایی شدید را در سن یک سالگی توسط ادیومتری رفتاری قابل اعتمادی نشان می‌دهند. دانشمندی در سال 2000 تخمین زد که کاهش شنوایی در 56/1 درصد بچه‌های دارای کاهش شنوایی دائمی در یک سالگی دارای شروع تاخیری است.

 

جدول 9-9 : ارتباط نشانه‌های خطر و کاهش شنوایی تشخیص داده شده برای یک سری از 2103 نوزاد با فرکانس رخداد آن نشانه خطر . فرکانس رخداد نشانه از بالا به سمت پایین (احتمال بیشتر به سمت احتمال کمتر) مرتب شده است.

 

نشانه خطر

داروهای اتوتوکسیک (بزرگتر از 70 درصد)

خفگی شدید (بزرگتر از 50 درصد)

تهویه مکانیکی بیشتر از 5 روز (بزرگ‌تر از 25 درصد)

وزن تولد کم زیر 1500 گرم (بزرگ‌تر از 20 درصد)

نگرانی پزشک یا والدین (بزرگتر از 15 درصد)

ECMO (بزرگتر از 10 درصد)

* بیلی‌روبین بالا

* آنومالی‌های صورتی – جمجمه‌ای

* تاریخچه خانوادگی

* عفونت‌های مادرزادی

مننژیت باکتریایی

** مصرف بیش از حد ماده‌ای (مادر)

** اختلالات تخریب کننده عصبی

 

کاهش شنوایی

آنومالی‌های صورتی ـ جمجمه‌ای (بزرگتر از 50 درصد)

خفگی شدید (بزرگتر از 15 درصد)

عفونت‌های مادرزادی (بزگتر از 15 درصد)

تاریخچه خانوادگی (بزرگتر از 15 درصد)

تهویه مکانیکی (بزرگتر از 10 درصد)

مننژیت باکتریایی (بزرگتر از 10 درصد)

* وزن تولد کم

* بیلی روبین بالا

* داروهای اتوتوکسیک

* ECMO

مصرف بیش از حد ماده ای ( مادر)

* نگرانی والدین یا پزشک

** اختلالات تخریب کننده سیستم عصبی

 


بیماری عروقی مغزی:

بیماری عروقی مغزی عمدتاً یک مشکل در بزرگسالان است. پارگی آنوریسم پایین‌تر از سن 15 سال غیر معمول است در حالی که 90 درصد پارگی‌ها بین سنین 30 و 70 

سمعک زیمنس سال ایجاد می‌شوند.

Goya و دیگران در سال 1984 ارتباطی را بین یافته‌های ABR و وضعیت بالینی در کودک 13 ساله با خونریزی عمده ساقه مغز توصیف کردند. اغلب در ارتباط با افزایش فشار خون عمومی (فشار خون بالا )،  خونریزی عمده ساقه مغز معمولاً با شروع ناگهانی کما و آسیب نرولوژیک شدید مشخص می‌شود.  قله شیوع یا بیشترین شیوع در ناحیه سنی 40 تا 50 سال است. مرگ اغلب به علت توقف تنفس اتفاق می‌افتد. این پژوهشگران یافتند که زمان نهفتگی بین موجی ABR در ابتدا طولانی شده بود اما آبنورمالی‌ها مع شدند هنگامی که سی‌تی اسکن برگشت ضایعه را نشان داد و وضعیت بالینی بیمار بهبود یافت.

بیماری moyamoya (یا بیماری mmd) :

بیماریa moyamoy یک اختلال عروقی مغزی پیشروند و نادر است که توسط انسداد دو طرفه سیستم شریان کاروjید به خصوص چرخه WILLIS، شریان‌های کاروتید داخلی و شریان‌های مغزی میانی و قدامی مشخص می‌شود. اگرچه این بیماری نادر است اما mmd عمدتاً بچه‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد. ن بیشتر از مردان تحت تاثیر قرار می‌گیرند. گاهی اوقات این بیماری به طور جدا ظاهر می‌شود. اما اغلب به عنوان ویژگی شرایط دیگر از قبیل کم خونی Fanconi، بیماری قلبی مادرزادی، سندروم داون ، سندروم noonan، نوروفیبروماتوزیس و دیگر بیماری‌ها ایجاد می‌شود.

Setzen و همکارانش در سال 1999 ارزیابی ادیولوژیکی تشخیصی خیلی جامعی را در دو کودک قفقازی مبتلا به بیماری mmd انجام دادند (یک پسر بچه قفقازی 3 ساله و پسر بچه 15 ماه). برای کودک مسن‌تر، رشد زبان و گفتار به طور قابل توجهی تاخیر یافته بود و ارزیابی ادیولوژیکی توسط مجموعه‌ای از فرایندهای شنیداری شامل ادیومتری رفتاری، اندازه‌گیری‌های ایمیتانس شنوایی، TEOAE ، DPOAE همراه با توابع ورودی / خروجی، ABR و پاسخ‌های برانگیخته شنیداری کورتیکال چند کاناله (ALR-AMLR) انجام شدند. بچه‌ها همچنین تحت مطالعات رادیولوژی سیستم عصبی CTMRI، Magnetic Resonance angiopraphy یا MRA) و EEG قرار گرفتند. عملکرد شنیداری محیطی سالم بود و یافته‌های ABR عمدتاً طبیعی بودند. به هر حال، عملکرد بد شنیداری کورتیکال توسط فقدان AMLR و ALR تایید شد. این یافته با پاسخ رفتاری غیر طبیعی نسبت به صدا سازگار است.

بیماری های تخریب کننده:

بیماری Charcot-marie-tooth:

زمینه:

این یک بیماری ارثی است که شامل تخریب صفحه میلین و اکسون‌های بخش‌های تحتانی اعصاب محیطی می‌شود. بیماری charcot-marie-tooth به میزان زیادی با تشخیص نروپاتی شنوایی همراه است .

 

 


میکرو اسکالپ مو در واقع یک نوع هاشور روی پوست سر است که در آن جوهرهایی مخصوص با سوزن های بسیار ظریف به سطح پوست سر وارد می شود. قرار دادن سوزن با این روش با درد خفیفی همراه است و به همین دلیل متخصصان با استفاده از بی حسی موضعی این درد را از بین  می برند. در بسیاری از موارد مشخص شد که ریشه مو به دلیل عدم  مهارت و تجربه کافی تکنسین آسیب دیده است. پس سعی کنید بعد از فهمیدن پاسخ سوال

میکرو اسکالپ مو چیست مشکلات موی سر خود را در یک مرکز معتبر و زیر نظر تکنسین های ماهر و با تجربه انجام دهید. با یک جست و جو در اینترنت به راحتی می توانید از بهترین مراکزهای میکرو اسکالپ سر مطلع شوید.

مطالعه بیشتر

در آناتومی پوست و موهای بدن، اسکالپ در واقع همان کف سر است. در قسمت سر، مو در واقع در بیرونی ترین لایه پوست سر یا همان اسکالپ قرار دارد. امروزه روش های مختلفی برای حل مشکل طاسی، ریزش مو و بازگرداندن زیبایی مو در افراد مبتلا به این مشکل وجود دارد. با این حال، یکی از بهترین روش ها برای این منظور، اسکالپ سر است که در آن رنگدانه با استفاده از سوزن بسیار ریز و مخصوص وارد سطح پوست می شود. این روش بسیار سریع و آسان است. اگر برای معنی

هاشور و اسکالپ کنجکاو هستید، جالب است بدانید افرادی که با آناتومی خاص پوست و مو اطلاعات کافی ندارند، به اشتباه اسکالپ را یکی از انواع عمل های زیبایی می دانند.

maryamhamzei


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها